یادداشت

خیابان کاتالین
        سلام و نور 
تا فصل ده گیج بودم و نمیفهمیدم چی به چیه داستان از انتهای ماجرا شروع شده بود.  در کلِّ داستان راوی بین سوم شخص و ایرن (یکی از شخصیتهای داستان) دائما در حال چرخش بود و اینکه داستان پر از پرش زمانی از گذشته به حال و از حال به گذشته بود. همه ی اینا گیجم میکرد و باعث میشد داستان گاها خط سیر نا مشخصی داشته باشه  ولی این روند  اذیتم نمیکرد  یجورائی باعث جذابیت کتاب شده بود بلاخره خلاقیت نویسنده رو میرسونه و منم از نویسنده های خلاق خوشم میاد .
داستان خیابان کاتالین راجع به روند زندگی  سه خانواده است ایرن و بلانکا و پدر و مادرشون(خانوم و آقای اِلِکش) ، بلینت و پدرش و خدمتکارشون، هنریت و پدر و مادرش که هر سه خانواده  در خیابان کاتالین با هم همسایه اند و دوست و بچه ها با هم هم بازی.
همه چیز خوب و آروم و معمولیه  تا اینکه جنگ دامن مجارستان رو میگیره و زندگی این سه خانواده رو تحت تاثیر خودش قرار میده .
کتاب نکات تاریخی و روان شناسی خوبی داشت  و در کل دوستش داشتم .
به نظرم قلم ماگدا سابو خیلی خاصه با اینکه از روند معمول زندگی میگه و داستانش فراز و فرود خاصی نداره هم خواننده رو جذب میکنه و هم اینکه یک غم خاصی پشت تک تک کلماتش نهفتست  و قلب خواننده رو تحت تاثیر قرار میده.
      
895

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.