یادداشت مهدیه
1404/5/6

رنج های ورتر کم عقل جوان! از جمله آن کتاب هایی بود که همیشه در لیست خواندنی هایم بود و انتظار زیادی داشتم از این کتاب و جناب گوته! کتاب با نامه های یک طرفه روایت میشود. فرم جذابی بود اما بر خلاف انتظارم اصلا داستان نداشت. خواننده از همان اول داستان را میداند ورتر که دلباخته لوته میشود دختری که نامزد دارد و حال ببینیم عذاب های ورتر کم عقل را ! ستاره هایی که دادم صرفا به خاطر خود گوته است و نثر کتاب. ترجمه اش که انقدر شاعرانه بود یقینا زبان اصلی شاعرانه تر است. اما از خود کتاب اصلا راضی نبودم. توصیف های ورتر هم زیاده از حد غیر واقعی و آسمانی بود. و همچنین عقاید ورتر که چندین بار با آلبرت سر خودکشی بحث میکند و آن را امری قابل قبول میداند. خود کتاب هم در زمان خودش آنقدر تاثیر گذار بود که عاشق و معشوق ها مثل ورتر و لوته رفتار میکردند اگر هم به هم نمیرسیدند، سرنوشتی مثل ورتر را برای خود رقم میزدند. و همین هم موضوع بحث اخلاقشناس ها قرار گرفت و گوته را متهم کردند. اما بعد ها فهمیدم این کتاب داستان خود گوته است. البته گوته و ورتر دو تفاوت با یکدیگر داشتند، گوته نمیداست دختری که عاشقش میشود نامزد دارد بر خلاف ورتر، که در داستان دوستان لوته به او هشدار میدهند به او دل نبازد و همچنین پایان دلداگی ورتر و گوته هم فرق میکرد. خلاصه برای من کتاب جذابی نبود یا نمیدانم آنقدر انتظار زیادی داشتم اینگونه احساس میکنم. در هر حال من اصلا عشق ورتر به لوته را جایز نمیدانم چه برسد از آن جانبداری کنم. بالاخره همه ی کتاب ها که جاودانه نیستند، این کتاب از آنهاست. پ.ن: نقاشی از صحنه های معروف این کتاب است.
(0/1000)
Saba
1404/5/7
1