یادداشت ناصر حافظی مطلق
1402/10/23
درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی Utopianism: A Very Short Introduction 1) "درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی" کتابی است نوشتهی "لایمن تاور سرجنت" (Lyman Tower Sargent) که در سال 2010 میلادی نگاشته شده و در مجموعه "A very Short introduction" انتشارات "آکسفورد" (Oxford) به چاپ رسیده است. این کتاب در سال ۱۴۰۰ توسط "امیر یدالهپور" ترجمه و در انتشارات "کرگدن" منتشر شد. ترجمه دیگری نیز در همان سال توسط "محمد نصراوی" ترجمه و با عنوان "اتوپیانیسم" در انتشارات "افکار جدید" به چاپ رسید. ترجمه دوم مقدمهی نویسنده برای چاپ فارسی را نیز به همراه دارد. 2) واژه "آرمانشهر" (Utopia) اولین بار توسط "سر تامس مور" (Sir Thomas More) در کتابی به همین نام و در سال 1516 میلادی به کار رفت. البته این مفهوم پیش از آنهم وجود داشت و شاید مهمترین نمونهاش کتابهای "جمهور" (The Republic) و "قوانین" (The Laws) اثر "افلاطون" (Plato) باشد. بنا بر ادعای نویسنده سنتهای فکری متعددی به توصیف آرمانشهر پرداختهاند که الزاماً همهی آنان وامدار "افلاطون" و "تامس مور" نیستند. واژه "دیستوپیا" (Dystopia) به معنای "پادآرمانشهر" یا "ویرانشهر" که مترجم انتشارات "کرگدن" معادل "ناآرمانشهر" را برای آن بهکاربرده، اولین بار توسط "هنری لوییس یونگ" (Lewis Henry Younge) و در سال 1747 میلادی استفاده شد و در سال 1868 میلادی، "جان استوارت میل" (John Stuart Mill) این واژه را در پارلمان انگلستان بهکاربرد. اما استفادهی عمده از آن، پس از میانهی سدهی بیستم بود. البته "جرمی بنتام" (Jeremy Bentham) پیش از آن و در سال 1818 میلادی واژهی Cacotopia را برای این مفهوم استفاده کرده بود به معنای "بدترین جهان ممکن". 3) نویسندۀ کتاب بر این اعتقاد است که آرمانشهرهای سیاسی عمدتاً به ناآرمانشهر منجر شدهاند، اما ایدههای برآمده از آرمانشهرهای اجتماعی یا به عبارت بهتر برخاسته از جنبشهای اجتماعی، امیدبخش و اثرگذار بودهاند. ظاهراً تفکر آرمانشهری بخشی از ساختار فکری انسان اندیشهورز است و امیدواری، حتی به شکل انتزاعی و غیرواقعی در سیمکشیهای مغزی این گونهی زیستی وجود دارد. موافقان و منتقدان آرمانشهرگرایی در کتاب بهاختصار معرفی و ایدههای آنان مطرحشده است. بررسی مختصر تفکر آرمانشهری در مناطق مختلف جغرافیایی جهان نیز در بخشی از کتاب ارائهشده و ازجملۀ آنها سنت اسلامی است که البته شرح نویسنده دارای ضعف و کمبود است و از مفاهیمی اساسی مانند "مدینه فاضله" فارابی و "مدینه عادله" ابنسینا غافل مانده است، البته اشاره مختصری به آراء"امام خمینی" و "نواب صفوی" دارد. 4) ضمن اشاره به تأثیر تفکر آرمانشهری و ناآرمانشهری بر ادبیات کلاسیک و مدرن و خلق آثار بهیادماندنی در این حوزه، گمانهزنیهای نویسنده در مورد آینده تفکر آرمانشهری جای تأمل دارد. دوگانه موافقان و مخالفان "جهانیسازی" (Globalization) و تفکرات نوآنارشیستی و نومارکسیستی در این جدال حرفهایی برای گفتن دارند و نسبت آرمانشهر با ایدئولوژی هم همچنان محل بحث است. برخی این دو را همبسته میدانند و برخی ناسازگار. سدۀ بیستم اگرچه آرامستان آرمانشهرهایی است که تبدیل به ویرانشهرهای مخوف شدند، اما باکمی خوشبینی زیاد، شاید سدهی بیست و یکم بتواند به آرمانشهرهای نسبی و واقعگرا نزدیک شود.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.