یادداشت نفیسه سلطانی

        خب این اولین کتابیه که داستایفسکی نوشته و به همین دلیل تصمیم گرفتم اولین کتابی باشه که از داستایفسکی میخونم 
به نظرم انتخاب مناسبی هم بود برای شروع 

کل داستان نامه هاییه که دو شخصیت اصلی داستان به هم می نویسن و ما داستان رو لابلای این نامه نگاری ها می خونیم 

محتوای کتاب در کل داشت به زندگی مردم طبقات پایین جامعه اشاره می‌کرد و اینکه این دونفر به عنوان نمایندگانی از این قشر چطور باید مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنن، چه طور به قضایا نگا میکنن و فکر میکنن و اتفاقات هرچند کوچیک چه تاثیری روشون میذاره 

سوالاتی در طول داستان برام به وجود اومدن که پاسخی هم براشون پیدا نکردم و فکر نمی‌کنم اصلا نویسنده قصد داشت که به این سوالات پاسخی بده 
مثلا من متوجه نمی شدم که اصلا آنا فیودورونا(امیدوارم درست نوشته باشم) و بیکوف چه دشمنی ای با واروارا و خانواده اش داشتن که دست از سرش بر نمیداشتن؟ این پیگیری آنا برام یه ذره مبهمه

کتابی نبود که بگم عاشقش شدم و وای عجب کتابی بود اما جالب بود
چیزی که این کتاب رو برام میبره بالا و برام جالبه اینه که این تازه نقطه شروع نویسندگی داستایفسکی بوده و حقیقتش خیلی کنجکاوم راجع به آثار آخرش 
فکر نمی‌کنم امسال یا حتی سال بعد کتاب دیگه ای از داستایفسکی بخونم چون میخوام که قبل از داستایفسکی آثار نویسندگان دیگر روسی مثل پوشکین و گوگول رو خونده باشم و احتمالا بعدا دوباره بیچارگان رو بازخوانی بکنم و دیگه بچسبم به داستایفسکی و آثارش رو به ترتیب بخونم 
ترجمه اش هم خوب بود من راضی بودم.
      
499

41

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.