یادداشت زهرا سادات گوهری
6 روز پیش
این جلد... وای، این جلد. اگه بخوام توصیفش کنم: سراسر ناامیدی، وحشت، ترس، ناراحتی. این جلد از مجموعهی ماجراهای ناگوار(ماجراهای بچههای بدشانس) رو نخونده بودم و برای همین نمیدونستم چی در انتظارمه. فقط میدونستم از این مجموعه نباید انتظار خوشحالی و شادی و پایان فرح بخش ـفرح بخش در اینجا یعنی پایانی شاد برای بودلرهاـ داشت! میتونم بگم این مجموعه جدا یه شاهکاره. این تنها مجموعه ایه که بعد گذشت چندسال هنوز دیدم نسبت بهش عوض نشده!(برعکس یه سری کتابهای دیگه). و یه چیز عجیب دربارهی ترجمهست. من این نسخه رو که مال نشر قدیانی هست، با یه دید خیلی خیلی منفی شروع کردم، چرا؟ به خاطر تجربهی نه چندان خوبی که از کتاب های دارن شان با همین مترجم داشتم. ولی احتمال زیاد با خود قلم دارن شان ارتباط برقرار نکردم، چون این ترجمه خوب بود! بر خلاف همهی تصورات منفی من. دلم نمیخواد که یادداشت طولانی بنویسم. میخوام یه یادداشت خیلی مفصل برای جلد سیزدهم بنویسم. پس دیگه چیزی نمیگم. پ.ن: خیلی خوشحالم که میتونم شنبه برم کتابخونه و اونجا یه گشتی بزنم و ادامهی ماجرای بودلرها رو قرض بگیرم!✨ یکی از بدترین جنگ های روانی برای من بسته بودن کتابخونه بود. پ.ن۲: یه نیم ستاره به دلیلی کم کردم که اگه بگم، داستان فاش میشه. در همین حد بدونید که یه بخشی از داستان برام گنگ و مبهم موند و برای همین... پ.ن۳: از کتاب الکترونیکی متنفرم. متنفر!
(0/1000)
نظرات
4 روز پیش
میفهمم🤕 خصوصا که این چند روز همهش سرم تو گوشی بود... کتاب الکترونیکم دیگه قوز بالا قوزش کرد! @zahragohari
0
زهرا سادات گوهری
5 روز پیش
0