یادداشت محمد حسین رضایی

هیچ کس هرگز گم نمی شود
        خوب نبود!
شخصیت اول داستان چیزی برای هم ذات پنداری نداشت. هرچقدر تلاش کردم درکش کنم و نقطه اشتراک هایی که باهاش دارم رو پر رنگ جلوه بدم، نمی‌شد. 
شخصیت اول زنی بود که تصمیم می‌گیره از چرخه تکراری زندگیش خارج بشه و همسرش رو رها کنه . یک بلیط یک طرفه از آمریکا به نیوزلند، بدون اینکه به کسی اطلاع بده .
تو فکر تجربه جدید و به پیدا کردن معنی زندگیش.
ایده کلی داستان نسبتا خوب و پر محتوی ست اما دختر قصه ما شخصیتی نیست که هرکسی راحت درکش کنه!
پر از تصمیمات بدون فکر، پر از سوال های بدون جواب.
به شکلی که خیلی از قسمت های کتاب من، به عنوان خواننده عصبی می‌شدم و نمی‌تونستم رفتارهاش رو بپذیرم!

البته این مورد آخر کاملا شخصیه و فرد به فرد متفاوته.
      
32

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.