یادداشت سعید بیگی

سعید بیگی

سعید بیگی

2 روز پیش

        داستان مربوط به روستایی کوچک است که یک هَنگ ارتش در آن مستقر شده است و ژنرال فرمانده، یک میهمانی بزرگ می‌دهد و بزرگان منطقه و مسئولان محلی و مَلّاکان را هم دعوت می‌کند.

یک مَلّاک به نام «فیثاغور فیثاغورویچ» پس از صرف ناهار، آنها را برای فردا ظهر به خانه‌اش دعوت می‌کند تا کالسکۀ ارزشمند او را ببینند. سپس با دعوت افسران، به بازی و قمار مشغول می‌شود و حتی شب هم می‌ماند و دیروقت به خانه می‌رود و ساعت 4 صبح می‌خوابد.

صبح همسرش او را صدا نمی‌زند، زیرا تا 4 صبح بیدار بوده و نخوابیده و تا ظهر در باغ قدم می‌زند و ناگهان سر و صدا و گرد و خاکِ چندین کالسکه و اسب‌سوار را می‌بیند که به سمت منزل آنان می‌آیند و سریع شوهرش را بیدار می‌کند.

«فیثاغورویچ» یادش می‌آید که آنان را دعوت کرده و خواب مانده و دستور تهیۀ غذا را هم نداده است و برای فرار از شرمندگی، به نوکرانش دستور می‌دهد که بگویند؛ ارباب بیرون رفته و تا شب هم باز نمی‌گردد و خودش داخل کالسکه‌ای که تعریفش را با آب و تاب، برای ژنرال و افسران کرده بود، می‌رود و روی آن را هم می‌پوشاند.

وقتی میهمانان سر می‌رسند، متوجه می‌شوند که میزبان نیست و رفته بیرون و باز نمی‌گردد و بسیار ناراحت می‌شوند. هنگام بازگشت از نوکران می‌خواهند که کالسکۀ ارباب را به آنها نشان دهند و وقتی روکش را می‌کشند، ارباب را با لباس خواب در آن نشسته می‌بینند!

در این داستان بی‌مسئولیتی و دور شدن از متن و اصل ماجرا و گرفتار حاشیه شدن، قهرمان داستان را گرفتار دردسر می‌کند و به جای مواجهه و روبرو شدن با میهمانان، از پاسخگویی به آنان فرار می‌کند و مخفی می‌شود.

در حالی که اگر بعد از ناهار، به منزل باز می‌گشت و تدارک میهمانی بزرگ فردا را می‌دید یا هنگام ورود به منزل، به خانواده و خدمتکاران اطلاع می‌داد که فردا میهمان دارند و خود می‌خوابید، این‌گونه شرمنده و بور نمی‌شد.

به نظرم این مشکل به دلیل ویژگی ناخوب «اِهمال‌کاری» به وجود می‌آید و برای نجات از آن باید سخت تلاش کرد و از راهنمایی آگاهان، بهره برد.
      
151

22

(0/1000)

نظرات

مصطفی رفعت

مصطفی رفعت

2 روز پیش

خداقوت 👏👏👏
1

1

سعید بیگی

سعید بیگی

2 روز پیش

خدا یار و نگهدار شما. 💐 

1

دقیقا گوگول به خوبی در قالب داستانی کوتاه اهمال‌کاری و حای از نظر من مقداری دستپاچگی پرداخته چون اگر مالک دستپاچه نمی‌شد باز می‌توانست پذیرایی نسبتا خوبی از مهمانان داشته باشه
1

1

سعید بیگی

سعید بیگی

2 روز پیش

درود و خدایارتان
بله، درست می‌فرمایید؛ با حفظ خونسردی می‌شد، جلوی آبروریزی و شرمندگی بیشتر را گرفت. مثلاً میهمانان را با گردشی در باغ مشغول کرد تا غذا حاضر شود یا ... . مانا باشید. 💐 

1