یادداشت زهرا ساعدی
1404/4/7
انتقاد رو از جلدش شروع میکنم. برای کسی که به فونت و فرم و گرافیک حساس شده، همهچی دیگه عذابآور میشه.فونت روی جلد حتی بینازنین نیست و از این فونتهای زشته که برای یک کتاب جلد بخش خیلی مهمیه و گاهی عامل خرید کتاب. محتوا هم داستان یه زنیه که زمان انقلاب خواننده و رقاص بوده و بعد توبه میکنه و پسریو سرپرستی میکنه که شهید میشه. خواننده بودن این خانم مساوی بدکاره بودنش درنظر گرفته شده قصهی توبهش و اینکه اون زمان هم به نسبت بقیه دوروبریاش آدم بهتری بوده به آدم این حسو میده که شجاعی هیچ درکی از دنیای یه آدمی که بقیه براش مهم نیستن نداره. از شاه و دربارش همون کلیشههای مسخرهی سریالای صداوسیما رو گفته در اثبات بد بودن. پسری که سرپرستیشو داره جنون جنسی داره که اصلا معلوم نیست چرا باید این مریضیو داشته باشه و چهطوری بیروانشناس و فقط با عاطفه و محبت خوب میشه. همهجای کتاب هم پر از شعاره و شخصیتا با اینکه سعی دارن آدمای پرهیزکار ولی خوب و با مخالف مداراکنی باشن اصلا اینجور نیستن و بالاخره یهجا زدن عقیده بقیه میزنه بیرون. توصیف جهان آخرت هم کاملا کودکانهست و به رنگینکمان تشبیه شده. خلاصه که نخوانید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.