یادداشت
5 روز پیش
3.8
28
اولش ارتباط گرفتن باهاش برام یکم سخت بود ولی یهو جذبش شدم و انقدر مشتاق شدم به ادامش و انقدر برام دلنشین شد که خیلی از کار هام رو کنار گذاشتم تا بخونمش😂 دیدگاه هرکدومشون به سیرک خیلی برام جالب بود، سیلیا و مارکو که اون رو زمین یه مبارزه می دونستن ، الکساندر و هکتور که باعث و بانی این مبارزه شدن و پای آدم های خیلی زیادی رو به سیرک باز کردن، تارا و لینی بورجس و همه کسایی که تو ساخت سیرک کمک کردن (شبیه سخنرانی تشکر شد 🤣) و چانریش که به فکر ایده ی ساخت سیرک افتاد بدون اینکه بدونه چه اتفاقاتی رو رقم می زنه 😂 همچنین یادداشت های فردریک تیسن از سیرک رو خیلی دوست داشتم و اون بخش هایی که یجوری نوشته شده بودن که انگار که واقعا اونجا هستی و همه چیز رو تجربه می کنی :) پاپت و ویجت و بیلی که سرنوشتشون به سیرک گره خورد به شکل متفاوتی از گره سرنوشت سیلیا و مارکو به سیرک، از یه طرف ایزابل خیلی مظلوم واقع شد و تارا و فردریک قربانی شدن 🥲💔 با خوندن این کتاب انگار با تک تک شخصیت هاش زندگی کردم و همشون رو می شناسم 😂پس شاید بشه گفت من هم عضوی از "رویا پردازان " هستم 😂💙
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.