یادداشت معصومه سعادت
1402/1/18
چند داستان ِ زرد ِ زرد ِ زرد! بی محتواترین و بی معنی ترین و کلیشه ترین کتاب داستان کوتاهی که تو زندگی م خوندم!! داستان اول: داستان مرد کوری که برای زن تازه بینا شده ش، یه یادداشت می ذاره: مواظب چشمام باش! (اوق!) داستان آخر: مرد مومنی که با رفتن به محله ی هرزه ها و بخشیدن پول هیئت به یه زن هرزه، از زن یه خادم امام حسین می سازه! داستان وسط: مردی که نمی تونه زندگی شخصی ش رو از کاراکترهای کتاباش جدا کنه بنابراین خودکشی می کنه! بعد می گن این آدم خوب می نویسه! خوب رو تعریف کنید، با ذکر مثال!
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.