یادداشت فاطمه مجاب

آخرین فرزندان توکیو
        من از اینکه کتابی رو تصادفی پیدا کنم و بدون اینکه قبلا اسمی ازش شنیده باشم بهش فرصت بدم خوشم میاد. اما مشخصه که قرار نیست همیشه کتابی از آب دربیاد که دوستش داشته باشم. «آخرین فرزندان توکیو» هم از این دسته بود متاسفانه.
یک داستان تخیلی که آینده‌ای تاریک رو در ژاپن تصویر می‌کنه؛ آلودگی‌ها و تغییرات محیط زیست تا حدی زیاد شدن که نسل جدید دچار ضعف‌ها و بیماری‌های فراوانه و در عین حال نسل قدیم همچنان سالم و پرانرژی داره زندگی می‌کنه. از نظر اجتماعی هم اوضاع خوبی وجود نداره؛ ژاپن با بقیه‌ی جهان قطع ارتباط کرده، یادگیری زبان‌های خارجی ممنوعه، قوانین مرتب تغییر می‌کنن و...

چنین فضایی می‌تونه بستر خوبی برای یه داستان باشه اما نویسنده این کارو نکرده. کل کتاب بیشتر به توصیف این فضا می‌پردازه و با اینکه کتاب دو شخصیت اصلی داره که هر کدوم نماینده‌ی یکی از نسل‌های قدیم و جدیدن (یوشیروی ۱۰۸ ساله و نتیجه‌ش، پسربچه‌ای به اسم مومی)، داستان‌هایی که از زندگی اینا هم تعریف می‌کنه بیشتر ما رو با این شخصیت‌ها و بقیه‌ خونواده‌شون آشنا می‌کنن تا اینکه بخوان یه داستان منسجم تعریف کنن که آدم رو تا پایان کتاب درگیر کنه. حداقل برای من اینطور نبود و همه‌ش منتظر بودم داستان اصلی یه جا شروع بشه. به نظرم نویسنده ایده‌ی خوبی داشت ولی خوب ازش استفاده نکرده بود.
      

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.