یادداشت hanieh
1403/2/31
دختری به اسم سیلکا ... چقدر سخت و غم انگیزه که توی یک دوره اسیر دست المانی ها باشی به جرم دشمن بودن و وقتی رها میشی دستگیر بشی به جرم سال هایی که زیر نظر المانی ها بودی ... شخصیت داستان شخصیت جسور و شجاع و پخته ای بود که سعی میکرد از تجربیات و دانسته های خودش برای نجات دوستان خودش از مشکلات بهره ببره او فردی به ظاهر خوش شانس اما بد اقبالی بود . حس عجیبی داشتم ار خوندن این کتاب . انگار من سلیکایی بودم که دنبال ازادی بود . شاید زندانی که دور سلیکا بود بتونه نمادی از دنیای ماشینی و ادم های مختلفی که توی این دنیا هستن باشه . درکل من پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.