یادداشت ز.مسعودی
1404/3/16
«نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» با قلمی داستانی، به صورت مونولوگ و در قالب نامه نوشته شده است. نامههایی از زنی که با جنین نامشروع خود، از احساسات، ترسها، دغدغهها، مسئولیتها، شماتت ها و... میگوید. نویسنده در این کتاب، از تجربه شخصی خود نیز متأثر میباشد. در این کتاب او مخاطب را با این سوال رو به رو میکند که «آیا حق دارد کودکی را به دنیا بیاورد یا نه». کتاب بیش از آنکه پیرنگی قوی و پرتعلیق داشته باشد در واقع بیان عقاید نویسنده در قالب جملاتی احساسی است. او با استفاده از تشبیه در جای جای اثر، مخاطب را به ژرفای افکار خود نزدیکتر میکند. در این مونولوگ طولانی به مسائل متعددی از جمله حقوق زنان و حق انتخاب، مسئولیتهای مادر شدن، ترس از آینده و دنیای ناامن، معنای زندگی و مرگ و رابطه مادر و فرزند پرداخته شدهاست. در نقد چنین کتابی، که در آن بیش از آنکه مخاطب با داستان مواجه باشد، با تفکری فلسفی در خصوص انسان، مسئولیت، ارزشها و ... مواجه است، نمیتوان به نقد ساختاری بسنده کرد. وسعت نقد به چنین کتبی، به وسعت تمامی متون نقادانه به مبانی فکری نویسنده است. مانند بسیاری دیگر از کتب فمینیستی، این کتاب هم زادهٔ انسانگرایی و فردگرایی میباشد که انسان را صرفا محق میداند. بدیهیست که در چنین پارادایمی، موضوعات مهمی مانند ارزش انسانی جنین، ارزش و کارکرد خانواده، تاثیر اجتماعی اقدامات فردی و ... مورد توجه قرار نگرفته باشد و محور اصلی، تنها فردیت فرد باشد و احساسات و شرایط و خواستههای او. گرچه گاهی این منیت عظیم در قالب شعور و از خودگذشتگی و حتی مظلومیت راوی به مخاطب ارائه شود. در پایان، مطالعه این اثر را از دو جهت به تمامی فعالین حوزه مطالعات اسلامی زنان و تمامی دغدغهمندان حوزه جمعیت توصیه میکنم: اول: لزوم مطالعه آثار مطرح جهان با موضوع حقوق زنان و سقط جنین؛ بالأخص کتبی نظیر این کتاب که در ایران با چندین ترجمه از نشرهای مختلف در بازار وجود دارد و قابلیت بالایی در جذب مخاطب دارد. دوم: به دست آوردن نگاهی نسبتا جامع از تفکر مدافعین سقط جنین.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.