یادداشت زهرا سادات رضایی
3 روز پیش
اکسیژن برای مردهها نیست، کتابی که من را شگفت زده کرد از دایرهی وسیع جملات و کلمات استخوانداری که داشت و از آن خطِ داستانی پر و پیمان و هیجان انگیزی که تا آخرین صفحه کنجکاو و مشتاق نگهم داشت. هبة داستانش را به مکان خاصی محدود نکرده بود و تمام انقلابهای عربی را در قالب یک انقلاب و تمام ملتها را در قالب یک ملت به تصویر کشیده بود. انگار تمام کلمات کتاب هزاران دهان بودند و از هزاران حنجره فریادِ آزادی و عدالت را فریاد میزدند. هبة به طرز شگفتانگیزی شخصیت آدم را خلق کرد. خودش میگفت آدم ایدهای بود که پیش از اینکه مرکب را کشف کند، از سفیدیِ کاغذ برایش دست تکان میداده، وقتی آدم را نوشت آنقدر شبیهش شد که دیگر نتوانست کسی جز او باشد. تمام طول مدتی که کتاب دستم بود، با هر زبانی که بلد بودم اسرائیل را لعن کردم، چه استعداد بینظیری داشت هبه در نوشتن، حیف که این قوم حرامزاده نگذاشت بیشتر بدرخشد. نویسنده و شاعری که چاپ دوم کتابش را ندید. دختر فلسطین: «هبة ابو ندا»! هم سنگرانت «محمود درویش» و «سمیح القاسم» منتظرند شعر جدیدت را به جبهه بفرست. به خدا قسم یکی از همین روزها پیروزی از دروازه شعرهایت وارد میشود و «غزه»، آزاد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.