یادداشت محمدرضا آقازاده

        زمینِ بازیِ کَج...

تصور کنیم که سوت شروع مسابقه فوتبال توسط داور زده شده است و ما همگی در یک تیم هستیم و می‌خواهیم در این مسابقه برنده بشویم. بلافاصله پس از شروع و انجام تلاش‌های مختلف و ناکامی‌های متعدد متوجه می‌شویم که این زمین‌بازی فوتبال، به سمت دروازه تیم ما کج است. 
هرچقدر که تیم مقابل برای حفاظت از دروازه خود و گل‌زدن به ما تلاش می‌کند، ما باید 2 برابر و بلکه بیشتر تلاش کنیم تا به حداقل نتایج آنها برسیم. شاید اصلا آنها تلاشی هم نکنند. بسیار پیش می‌آید که هم تیمی ها و خودمان را شماتت کنیم، گاهی داور و حتی تیم مقابل را. گاهی به این فکر می‌کنیم که اصلا چرا زمین کج است؟ ولی در حال حاضر نمی‌توان چیزی را اصلاح کرد و کاری از پیش برد، فکر کردن به این پرسش‌ها باعث می‌شود وقت بگذرد و در نهایت ما بازنده حتمی باشیم. حداقل می‌توانیم بیشتر عرق بریزیم و خودمان را در کف سطح تیم مقابل نگه داریم و با صورتی سرخ از سیلی که خودمان زده ایم ببازیم. درست است که از ابتدا بازنده هستیم و اسممان در بدها نوشته شده است ولی چاره ای نیست، باید این نظم را بپذیریم و الا به سرعت با کارت قرمز و اخراج و عواقب بعدی آن مواجه خواهیم شد.

زمین بازی کجی که ریچارد رایت در این کتاب روایت می‌کند، زمین‌بازی ای است که سیاهان در سمت پایین زمین هستند و نه‌تنها باید تلاش مضاعف برای تأمین اولیات زندگی بکنند، بلکه این شرایط احساس ادراکی آنها از خود و ارزش و شان سیاه‌پوستان، جامعه دوستی، کرامت و افق‌های انسانیتشان را تغییر داده است. نسل به نسل در بدبختی زندگی‌کردن، دریچه‌های انسانی دیدن امور را تنگ‌تر می‌کند و تعاملات انسانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این اتفاق توسط طراحی نظامات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای که به دست فراعنه عصر جدید هستند رخ می‌دهد.

ولی آیا این کتاب فایده‌ای برای امروز ما هم دارد ؟

در این باره می‌توانم بگویم یکی از تلاش‌های جدی اندیشه غربی در مواجهه با هویت ملی ایرانیان، تغییر این زاویه نگاه و قراردادن انسان ایرانی در سمت پایین زمین‌بازی است؛ زمین‌بازی ای که ادراک کلان ملت ایران از خودش تحقیرآمیز، شکست‌خورده، ناتوان، ضعیف و مملو از خجالت اجتماعی از ایرانی مسلمان بودن باشد تا درنهایت هویت خودش را رها کند و با آغوش باز غربی شدن را بپذیرد، زیرا تا الان به ‌پای هویت خودش ایستاده است. انقلاب اسلامی ایران یک‌تنه ملت ایران و نه‌تنها ملت ایران، بلکه همهٔ ملت‌های جهان را دعوت به خروج از این نظم فاسد طراحی شده می‌کند. نظمی که در آن عده‌ای سلطه‌گر و عده‌ای به‌زور اسلحه، رسانه و اقتصاد سلطه‌پذیر شده‌اند، درحالی‌که در واقعیت تفاوتی با هم ندارند.

خانه‌زاد ارزش خواندن دارد. واقعاً رمان است. قصه دارد. شخصیت‌پردازی دارد. جهان داستانی دارد و مهم‌تر از همه حس دارد و بسیار دقیق نظم‌های فاسد طراحی شده را نشان می‌دهد.
      
71

5

(0/1000)

نظرات

سید زهیر

سید زهیر

1404/7/14 - 20:03

چه نگاه خوبی به رمان خانه زاد بود، واقعا با مسأله رمان خواندن چقدر برای ما سودمنده 
و البته خانه زاد از این جهت هم مهم است که سیاه خود را و وضعیت و موقعیت خود را منحصر بفرد میبیند و این اتفاق از او انسان افسار گسیخته ای می سازد که تنها با جرم و گناه است که احساس آزادی میکند، توجه به این بن بست میتواند استعاره زمین فوتبال کج را جلوتر و مسأله را حادتر کند به نحوی که سیاه را در لوپی و حصاری گرفتار می‌کند که نمی‌داند راه نجات چیست...؟ و من به لحظه رضایت به سرنوشت فکر میکنم، در پایانی ترین سطرهای رمان...!

1