یادداشت محمدقائم خانی

میشائیل کلهاس و سه داستان دیگر
        .


کلهاس خطاب به لوتر می‌گوید: «من، مطرود کسی را می‌خوانم که حمایت قانون را از او دریغ داشته‌اند! چرا که من، در راه رشد پیشه‌ی صلح‌آمیزم به این حمایت احتیاج دارم. بسا پشتوانه‌ی قانون است که مرا، با هرآنچه دارم، به پناه اجتماع می‌کشاند. و کسی که این پشتوانه را از من دریغ می‌دارد، مرا به جمع وحوش بیابان می‌راند.»

.

همیشه بخشی از تجدد ایرانی بوده، که از دایره روایت ذهنی من دور مانده است. تجددی که با معصومیت و حسن نیت همراه است را، تا به حال با هیچ نظریه یا روایتی نتوانسته‌ام بفهمم. چطور تجدد و پاکی درون با هم جمع شده‌اند؟

شاید اولین روایتی که جرقه حل این معما را برایم زده، خواندن داستان بلند #مارکوئیز_فون_اُ نوشته کلایست بوده است. 
در این داستان ما با زنی معصوم طرفیم که در جهانی سراسر ناپاکی، به دنبال «اثبات» داشته‌ی خویش است. 
زن این داستان به پایانی خوش می‌رسد، اما متجددان ایرانی که می‌خواهند شریفی بزیند، سرنوشتی دیگر یافته‌اند و کسی پیدا نشده تا «داشته» آن‌ها را بر عهده بگیرد. شاید به این خاطر که متجددان ایرانی، جرأت این زن را نداشته‌اند. شاید گام اصلی همان شجاعت بی‌آبرویی است، که در سنت اعتراف مسیحی یافت می‌شود و آنها را نجات می‌دهد. 
به نظرم، تا تجددِ سالم ایرانی زبان به اعتراف نگشاید، سرنوشتش تغییر نخواهد کرد.
البته یک کتاب در تاریخ تجدد ایرانی بر این اساس نوشته شده که نزدیکان من اسمش را بارها از من شنیده‌اند. اما متأسفانه حق آن کتاب ادا نشد. اگر در مورد آن کتاب صحبت می‌شد، و دیگرانی آن راه را ادامه می‌دادند، احتمالاً امروز سرنوشت بهتری پیش روی متجددان قرار می‌داشت. 



دو جمله طلایی از داستان: 

در کشوری که از حقم حراست نمی‌کنند، دوست ندارم بمانم. اگر قرار این است که لگد بخورم، همان بهتر که سگ باشم نه انسان! 

ای دیوانگی، تو بر جهان حکومت می‌کنی و جایگاهت یک دهان زیبای زنانه است! 


و یک جمله جالب از خود کلایست که روسو را با ایران پیوند داده: 

«در میان مغان پارسی آیینی حاکم بوده است، گویای آن که برای انسان کاری خداپسندانه‌تر از آن نیست که زمینی بکارد، درختی بنشاند و فرزندی بپرورد. هیچ حقیقتی به این ژرفی به روح من راه نیافته است. من از دارایی خود هنوز ته‌مانده‌ای دارم که البته ناچیز است. با این حال می‌رسد، تا در سوئیس مزرعه‌ای بخرم و نان خود را از همین راه درآورم.»
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.