یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

بابا فوفو
        کار فوفوها مراقبت از دنیای گلیم‌گوش‌هاست. در هر شهری یک تونل به این سرزمین دارد که فقط فوفوی آن شهر از آن باخبر است. و این تونل‌ها به روستایی از گلیم‌گوش‌ها که به آن شهر مرتبط است متصل می‌شود.
کیفیت آب و محیط زندگی گلیم‌گوش‌ها کاملا وابسته به شرایط محیط زیستی شهر مربوط به آن است و فوفوها محض دیدن تغییری در اقلیم گلیم‌گوش‌ها به سراغ دلیل آن در دنیای خودمان می‌گردند. گلیم‌گوش‌ها موجوداتی چاق و بزرگ با دندان‌های تیزی هستند که دو گوش بزرگ به شکل گلیم دارند. سحر شخصیت اصلی داستان بابافوفو، در داستان قبلی یعنی پروفسور فوفو، با این دنیا آشنا می‌شود. پروفسور فوفو که خانم معلمشان بوده، موجب فوفو شدن سحر می‌شود. حال سحر و خانواده‌اش باید به شهری جدید بروند. پدر او پلیس است و به واسطه کارش به این شهر منتقل شده‌اند. این شهر جدید، محل زندگی پدر پروفسور فوفو یعنی بابافوفو نیز است. 
سحر به محض رسیدن به شهر جدید، سراغ آدرس بابافوفو می‌رود و با او و همسرش نسرین بانو آشنا می‌شود. سحر مادرش را نیز با آن‌ها آشنا می‌کند و رفت و آمدهای خانوادگیشان شروع می‌شود. سحر به همراه بابافوفو به روستای گلیم‌گوش‌های مرتبط با این شهر می‌روند. پس از مدتی متوجه ایجاد مشکلاتی در دنیای گلیم‌گوش‌ها مخصوصا گلیم‌گوش‌های دریایی می‌شوند. بابافوفو برای فهمیدن اوضاع جدید و حل مشکلات به عمق دنیای گلیم‌گوش‌ها می‌رود اما پس از مدتی از او هیچ خبری نمی‌شود. پروفسور فوفو نیز به این شهر می‌آید و ماموریتی به سحر به عنوان یک فوفو، به او ابلاغ می‌کند. 
سحر نیز به کمک چند گلیم گوش، به سمت سرزمین گلیم‌ گوش‌های دریای می‌رود تا در کنار پیدا کردن بابافوفو، به حل مشکل این سرزمین نیز کمک کند. همزمان پروفسور فوفو نیز به دنبال حل مسائل محیط زیستی برای بهتر شدن اوضاع گلیم‌گوش‌ها است.سحر در طول انجام ماموریتش در دریا، افرادی را مشاهده می‌کند که زباله‌های زیادی را به دریا می‌ریزند. او ریشه مشکل را پیدا کرده و به دنبال راه‌حلی برای برطرف کردن آن می‌گردد. همچنین تلاش می‌کند تا بابافوفو را نیز پیدا کرده تا با کمک او و پروفسور فوفو و دیگر فوفوها، به مقابله با این مشکل بزرگ بروند.
      
67

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.