یادداشت فاطمه رجائی
1402/11/24
4.2
56
چهاردهمین کتاب کریستی . توی آشپزخانه تخممرغها را زیر آب گرفته بودم تا بتوانم راحت پوستشان را بکنم و احتمالا این جز نکات خاص پساآشپزیام است که باید بهش ببالم، اینقدر خوبم! خانواده در هال دور هم نشسته بودند، بحثی در گرفته بود حول یکی آشنایآشناها که زده دوتا فامیلهایش را کشته و متواری شده. یکی میگوید آخرین ردی که ازش هست اینه که از بانک__ پول گرفته و رفته. دیگری میگوید انگار به کوه و بیابان زده؟ و... و من در همین حین فکر میکردم حالا که پرونده قتل راجر آکروید هم حل شد، کاش پوآرو فکری برای این ماجرا میکرد... (در سرم میچرخد چطور بعد از کشتن دو آدم میتوانند زندگی کنند؟ ) اضافه شده در چهارم اسفند: همون روز خودش رو هم کشته و بعد از تقریبا دو هفته پیدا شده. بدن انسان چند دقیقه بعد از مرگ شروع به تجزیه میکنه، چقدر غمانگیز بود سرنوشت این اشرف مخلوقات. حالا بیشتر دلم برای اون آدم به درد اومده. جنون آنی! . در روستایی دو مرگ از پی هم اتفاق میافتد که بگونهای به هم مرتبط هستند. یکی از آنها قتل است. پوآرو که تصمیم به بازنشستگی گرفته نیز در این روستا سکنی گزیده و مثل کتابهای قبلی از بازنشستگی خسته شده و به دنبال قاتل میگردد. . ۱. شخصیتهای داستانهای آگاتا کریستی برای من مجذوب کنندهاند. حالات و احساساتشان برای خواننده قابل درک است. یکی از دلایل علاقهم به کتابهای وی همینه. ۲. این کتاب معما و پیچیدگی منطقی داره و مثل بعضی کتابهای دیگر صفحات آخر چند داستان و شخصیت جدید رو نمیکند که آدم نفهمد از کجا خورده🫠 به قول پوآرو با کمک سلولهای خاکستریتان میتوانید حدسهای درستی بزنید. ۳. این کتاب به عنوان بهترین آثار کریستی معرفی میشه ولی چندتا از کتابهای قبلی که خواندم برای من جذابتر بود. به نظرم انگیزه قتل کمی ناجالب بود. . نگاهِ زیستی🦠: گاستریت به التهاب مخاط معده اشاره داره و یکی از دلایل اون هلیکوباکترپیلوری است. از دلایل دیگه: مصرف الکل، استرس، داروهایی مثل آسپرین و... علائم: درد معده، حالت تهوع، خونریزی شکمی و... اگر فردی بطور طولانی مدت در معرض آرسنیک قرار بگیره دچار مسمومیت میشه و علائمی مشابه گاستریت داره. . 📒_ از متن کتاب: «مدتهای مدید به خاطر هدفی معین کار روزانه خود را تعقیب میکنیم و وقتی که به هدف رسیدیم، دلمان برای همان کار روزانه تنگ میشود.» «به نظرم مسخره است که آدم برای اینکه کس دیگری چیزی را پوشیده یا از آن استفاده کرده، از دیدنش احساس شعف کند. قلمی که مثلا جورج الیوت با آن آسیاب کنار فلوس را نوشته جز یک قلم معمولی چیزی نیست؛ اگر کسی الیوت را دوست دارد، بهتر است کتابش را بخرد و بخواند.» «پوآرو ناگهان لهجه خارجی پیدا کرد. هر وقت کمی هیجانزده میشد نمیتوانست لهجهاش را کنترل کند.» وقتی در اوج هیجان( خشم، استرس، عشق، خوشحالی و...) به اصالت خودمون برمیگردیم.🌱 خواندنی نیست و اسپویل هم ندارد. چندتا شخصیتها:( چون کتاب رو در فیدیبو مطالعه کردم، مینویسم) خانم فرارز فلورا آکروید خانم آکروید (مادر) دکتر شپرد سرگرد بلانت ریموند رالف پیتون پارکر خانم راسل اورسلا بورن . بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.