یادداشت مریم زندوکیلی
1400/4/16
4.1
135
1984 را اورول در سال 1949، همزمان با قدرت گرفتن بلوک شرق، منتشر کرد. این کتاب جامعهی سوسیالیستی توتالیتری را بر مبنای کشورهای کمونیستی وقت ترسیم میکند و پیشبینی درستی را از وضعیت آنها در آیندهای نزدیک ارائه میکند. زمانی که آرمانها و اهداف حزب برای مردم رنگ میبازند و چهرهی واقعی «قدرت»، بدون هیچ بزکی نمایان میشود. سلطه و نفوذ این نظام «سوسیانگل» چنان است که حوزهی فردی و زندگی شخصی در آن از بین میرود و تماما تحت کنترل و نظارت حاکمیت در میآید. نقش «ناظر بزرگ» تمثیلی از رهبران بلوک شرق به ویژه استالین و سیستمهای کنترلی-نظارتی منصوب به اوست. و نیز افرادی که تنها به عنوان جزءی از یک کل شناخته میشوند، چنان به خدمت اهداف حزب در میآیند که هریک به یک دستگاه کنترلگر تقلیل مییابند. آن از خودبیگانگی که مارکس مذمت میکرد به نوعی دیگر خود را نشان میدهد. افرادی که تنها در جهت اهداف حزب معنا مییابند و به کارکرد اجتماعیشان تقلیل یافتهاند، به جاي از خودبيگانگی با فرآيند توليد، از خویشتن خود بیگانه میشوند. ممنوعیت عشق و هرگونه عواطف بشری که در کتاب مطرح میشود نیز اشارتی است به همان از دست رفتن مفهوم فرد(individual). در تحلیلی جامعهشناختی، این کتاب را میتوان نقدی بر کارکردگرایی ساختاری نیز دانست. تاکید بر مفاهیمی چون نظم ساختاری، یکپارچگی اجتماعی، کارکرد نظامهای بروکراتیک (وزارتخانهها) و مذموم دانستن هرگونه تضاد اجتماعی نشان از نگاه انتقادی اورول بر مبانی این نظریه است. شاید بتوان گفت باوجود اینکه استالینیسم بر مبانی تضاد استوار است، اما نهایتا به بدیل آن پیوند میخورد. . بخش از کتاب:[ قدرت در وارد آوردن درد و خواری نهفته است. قدرت در تکه تکه کردن ذهنها و پیوند دادن آنها در شكلی تازه، به اختیار خود ما نهفته است. ... اگر تصویر آینده را بخواهی، پوتینی را مجسم کن که جاودانه چهرهی انسان را لگدمال میکند. ... تنها با آشتی دادن تناقضات است که میتوان قدرت را ابدالاباد حفظ کرد.]
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.