یادداشت زینب سادات فخرایی
16 ساعت پیش
به خیال خودمان، ماییم که انتخاب میکنیم کدام کتاب را کی بخوانیم. ولی واقعیت این است که کتابها خودشان تصمیمگیرندهٔ اصلی هستند. «کورسرخی» یک سالی گوشهٔ کتابخانهام خاک میخورد و این روزها که دعوا بر سر اینور مرز یا آنور ماندن، بالا گرفته، خواندمش. من آدم اهل سیاستی نیستم. میدانم که هرکس باید در خاک خودش، در مرزهای خودش باشد. میدانم مهاجرت هم اصل و روشی دارد و اگر به اصل و روش خودش نباشد، باید برگردد به درون مرزهای خودش. همانقدر که اهل سیاست نیستم، تاریخ بلدم. میدانم انتخاب ما نبوده است اینور مرزهایی باشیم که با جوهر انگلیسی کشیده شدهاند و انتخاب مردم افغانستان هم نبوده که آنور باشند. اصلا وری وجود نداشت. خانه یکی بود و ما همه اهل همین خانه بودیم. دیگرانی آمدند و چهها شد که بین هر گوشهٔ این خانه، دیوار کشیده شد. سخن را زیاد نکنم. موقع خواندن کورسرخی به این فکر میکردم اگر این دیوار نبود، اگر با جوهری که برای ما نیست مرزی کشیده نمیشد، لابد جانها و زندگیها خیلی متفاوت میشدند و لابد نه ما و نه آنها اصلا ستیزی باهم نداشتیم. نمیدانم. موقع خواندن کورسرخی حواستان باشد که تلخ و گزنده است، مثل نیش عقرب میماند و جای نیشش تا مدتها قرار است بسوزد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.