یادداشت محمدامین اکبری
1401/3/13
به نام او 🔹️یکی از بهترین کتابهایی که این روزها موفق به خواندن آن شدم، کتابِ "مرغ سحر" بود، کتابی به قلمِ پروانه بهار یکی از دخترانِ شاعرِ بزرگ معاصر: ملکالشعرای بهار. 🔸️"مرغ سحر" خاطراتِ چهارمین فرزند از شش فرزند مرحوم بهار است. مرغ سحر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد، بخش اول خاطرات پروانه بهار تا سال ۱۳۳۰ ست که در آن ملک الشعرا حضور پررنگی دارد و دختر با اشتیاق تمام در مورد پدر خود مینویسد و از خاطرات همراهی با او در سفر درمانی بهار در اروپا میگوید و تصویر روشنتر و ملموستری از این شاعر بزرگ ارائه میدهد. 🔸️بخش دوم از داستان زندگی او در امریکا و شرح مبارزاتی که علیه تبعیضهایِ نژادی و جنسیتی که در دهههای ۵۰ تا ۷۰ داشته است، میپردازد. در این بخش با زنی آزاده و حقطلب طرف هستیم که با وجود سختیهای فراوانی که در غربت متحمل میشود باز هم در جستجوی آزادی و حقیقت است. 🔸️اگر مرغ سحر تنها واگویههای خاطرات دختر یک شاعر سرشناس از او بود یقیناً کتابی بود مثل کتابهای دیگری از این دست، امتیازِ مهم این کتاب این است که خود نویسنده نیز شخصیت جالب توجه و بزرگیست و تنها روایتنویس شخصیت بزرگ دیگری نیست. من گمان میکردم که نیمه دوم کتاب به دلیل غیبت محمدتقی بهار افت خواهد کرد ولی نه تنها چنین نشد بلکه در جاهایی بهتر از بخش اول بود. نکته مهم دیگر در مورد این کتاب این است که راوی کمتر نکتهای از زندگی خودش را از مخاطب پنهان میکند و روایتی صادقانه از زندگی خود دارد. 🔹️پروانه بهار در این بخش به شرح سفر خود به شهر میلان ایتالیا در دهه سی شمسی میپردازد: " احساس شعف میکردم. صحنه بسیار بزرگی بود. نوازندگان شروع به نواختن کردند و پرده صحنه بالا رفت و نمایش شروع شد. سالن به شکل یک کلیسای جامع درآمد. سکوت مطلق فضا را گرفت. فقط صدای خوانندگان و نوازندگان به گوش میرسید. باز در فکر پدرم بودم. کاش حالش خوب بود و الان می توانست این هنر نادیده را ببیند. چقدر به چیزهای نو و جدیدی که تجربه نکرده بود علاقمند بود. یادم هست که یک شب در تهران وقتی که بیش از چهارده سال نداشتم، با او به شنیدن موسیقی شوپن به کالج البرز رفتیم. من و پدرم در ردیف جلو نشسته بودیم، پدرم غرق شنیدن بود. بعد از کنسرت از او پرسیدم آیا خوشتان آمد. گفت خیلی پری جان واقعا عالی بود"
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.