یادداشت نفیسه سلطانی
6 ساعت پیش
داستان 4 کارمند یک اداره است به نام های لتی، مارسیا، نورمن و ادوین که توی اون اداره تو یه اتاق کار میکنن. این چهار نفر تنها زندگی می کنن و دارن به دوران بازنشستگی نزدیکتر میشن، دو نفرشون هم در اواسط داستان بازنشسته میشن. موضوعی که ذهنشون رو درگیر کرده اینه که تا امروز نصف روز با کارکردن می گذشت و بعد برمیگشتن خونه تا استراحت کنن اما بعد از بازنشستگی (که روز به روز بهش نزدیکتر میشن) زندگیشونو چطور باید بگذرونن؟ تو این کتاب شما قراره از چند ماه از زندگی یکنواخت چهار کارمند میانسال (یا شاید حتی پا به سن گذاشته) بخونید. از ابتدا تا انتهای داستان جز یک مورد اتفاق خاصی نمیفته همچین انتظاری ام نداشتم ازش. داستان چهار نفر آدم معمولی مثل من چقدر اتفاق خاص و غیر منتظره و جالب می تونه داشته باشه؟ پس شما هم اگر خواستید این کتاب رو بخونید با چنین انتظاری سراغش نرید. نمی تونم به زندگی این چهار نفر کسل کننده بگم چون واقعا زندگی نود درصد ما هیجان انگیز تر از زندگی اونا نیست و به احتمال زیاد هر کدوم از ما که به این سن برسیم زندگیمون همینطوری یا نهایتا فقط کمی متفاوت تر خواهد بود. کتابی نبود که بگم ازش لذت بردم، به کسی ام پیشنهاد نمی کنم؛ اما پشیمون نیستم از خوندمش. به خاطر این که اولین کتابی بود که زندگی و مشکلات و دغدغه های زندگی رو از دید افرادی مثل لتی، مارسیا، ادوین و نورمن می دیدم. معمولا هیچکس هیچوقت در مورد اینکه افرادی با این سن و سال و چنین شرایطی زندگیشون رو چطور میگذرونن کنجکاو نمیشن (یکیش خود من) مگر اینکه اتفاقی کتابی رو بدون اینکه بدونن موضوعش چیه انتخاب کنن و اون کتاب به این موضوع پرداخته باشه (مثل خود من)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.