یادداشت زهرا غلامى
1402/8/27
آقای مردای کرمانی از تجربه ی زیستهی خود در روزگاری که تنها وسیلهی آب خوردن بچههای روستا در مدرسه خمره بوده، این داستان را نوشته است. خمرهای که با ترک خوردن مثل یک آدم کوتاه و چاق، حالش به هم خورده و وارفته،تا خمرهای نو و زیبا مثل عروسی چاق که از روی الاغ خم شده و از لای پتو با شادی و خجالت مردم را تماشا میکند. آقای صمدی مدیر مدرسه و بچهها یک سال را با این چالش به ظاهر ساده سر میکنند، چالشی که همهی اهالی روستا را هم درگیر میکند. داستانی ساده و روان برای مخاطب نوجوان و مثل همیشه قلم شیرین آقای کرمانی که بزرگسال را هم مجذوب خودش میکند.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.