یادداشت لیلیـِت؛

لیلیـِت؛

لیلیـِت؛

8 ساعت پیش

        هعی
خب میخوام یه اسپویل مختصر از این جلد بکنم..
همونطور که از جلدش معلومه این کتاب از زبان آدنا، دوست پیدینه
آدنا بعد از اینکه پیدین میره، با یک نفر آشنا میشه به اسم ماکوتو که پسر عموی"هرا"ست و خب ایشون مثل کای یه نفوذ کننده‌ست(نیروی مخرب داره)
البته تا وقتی که پیدین میاد دنبال آدنا، آدنا خبردار نمیشه که اون نفوذ کننده ست چون از قدرت آدنا(رد شدن از اجسام جامد) استفاده میکنه و بهش میگه که اونم این قدرتو داره..
حالا هدف ماکوتو چیه؟ میخواد یواشکی با لباس مامورای سلطنتی بره به قصر و با هرا فرار کنه و از ایلیا بره تا نجات پیدا کنن، و از آدنا میخواد یه لباس براش بدوزه؛
البته خب همونطور که معلومه این اتفاق نمی افته چون هرا توی آزمون اول میمیره..
 جزئیاتو حذف میکنم.. آدنا و ماکوتو عاشق هم میشن و آدنا هر شب از قصر میره به قلعه ی خودش و پیدین که ماکوتو رو اونجا ببینه
شب مجلس رقص آخر، وقتی آدنا میخواد از قلعه بره یه خدمتکار بهش میگه پادشاه میخواد ببینتش؛
فکر میکنین بعد از این آدنا سر از کجا در میاره؟
خب، سیاه چال.
توی آزمون آخر که آدنا رو میبرن مرکز میدون، اون هنوز نمیدونه که قراره بمیره چون از اونجا صدای پادشاهو نمیشنید؛
ولی ماکوتو از سکوی تماشاچیان اونو توی مرکز میدون دید‌.
فکر کنم خودتون بتونین حدس بزنین ماکوتو بعد اینکه آدنا رو کشتن چه حالی شد.
فکر نکنم اتفاق مهمی رو جا انداخته باشم؛
در کل بگم، بد نبود، ولی خیلی هم خوب نبود،
انگار لورن دیگه چیزی واسه ارائه نداشته..
همین.
      
7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.