یادداشت علیرضا فراهانی
1404/6/31 - 13:27
اینگونه مینویسم که روایت درمانی، رویکردی پسامدرن است که توسط مایکل وایت و دیوید اپستون در دهههای 1980 و 1990 پایهگذاری شد و به افراد کمک میکند تا زندگی خود را از طریق بازسازی داستانهایشان بازتعریف کنند. کتاب، ساختاری منعطف دارد که به خوانندگان اجازه میدهد به صورت گزینشی با مفاهیم آن آشنا شوند. هدف اصلی آن معرفی روایتدرمانی به عنوان رویکردی غیرسرزنشگر و محترمانه است که افراد را به عنوان کارشناسان زندگی خودشان میبیند. مورگان این کتاب را با زبانی ساده و بدون اصطلاحات پیچیده نوشته تا برای درمانگران، مددکاران، و فعالان اجتماعی که میخواهند از این روش در کار خود استفاده کنند، قابل دسترس باشد. باید نوشت برخلاف مدلهای سنتی رواندرمانی که مشکلات را به عنوان نقصهای درونی افراد تلقی میکنند، این رویکرد مشکلات را به صورت موجودیتهای خارجی میبیند که تحت تأثیر روایتهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی شکل گرفتهاند. درمانگر و مراجع در این روش به صورت مشارکتی کار میکنند، و درمانگر با پرسشهای کنجکاوانه به کشف داستانهای جایگزین کمک میکند که به جای آسیبزدن، توانمندساز هستند. کتاب در دو بخش اصلی سازماندهی شده است: بخش اول: مفاهیم و روشهای اصلی(فصلهای 1 تا 9): این بخش به توضیح مفاهیم بنیادی مانند درک زندگی از طریق داستانها، خارجیسازی مشکلات، ردیابی تاریخچه مشکلات، تحلیل زمینههای اجتماعی، شناسایی نتایج منحصربهفرد، و توسعه روایتهای جایگزین میپردازد. بخش دوم: کاربردهای پیشرفته (فصلهای 10 تا 15): این بخش به تکنیکهای خلاقانه مانند مکالمات بازسازی عضویت، نگارش نامههای درمانی، آیینهای نمادین، گروههای حمایتی (لیگها)، روشهای شاهد خارجی، و تیمهای بازتابدهنده اختصاص دارد. مورگان از نمونههای واقعی (با حفظ محرمانگی) برای نشان دادن کاربرد مفاهیم استفاده میکند، مانند خانوادهای که با رفتارهای مشکلساز کودک مواجه است یا فردی که درگیر سوگ است. نویسنده، روایتدرمانی را به عنوان یک مداخله مبتنی بر شواهد معرفی میکند که ریشه در مفروضات پساساختارگرایانه دارد، اما برای ارزیابیهای تجربی و آزمایشگاهی انعطافپذیر است. این رویکرد فرض میکند که زندگی انسانها چندداستانی و روایتی است: افراد از طریق روایتهایی که رویدادها را به هم پیوند میدهند، معنا میسازند، اما «توصیفهای نازک» (داستانهای ساده و مشکلمحور) میتوانند غالب شوند و به ناتوانی منجر شوند. مکانیسم اصلی این روش، «بازنویسی داستان» است که در آن درمانگر با خارجیسازی و عینی کردن مشکلات، یعنی دیدن آنها به عنوان موجودیتهای جدا از فرد، تأثیر آنها را کاهش میدهد و «نتایج منحصربهفرد» (استثناهایی بر داستان مشکل) را برجسته میکند تا روایتهای مثبتتری شکل گیرند. تکنیکهای علمی کلیدی عبارتاند از: * مکالمات خارجیسازی: نامگذاری و شخصیتبخشی به مشکل برای کاهش سرزنش، سپس ردیابی تاریخچه و تأثیرات آن در زندگی. * تجزیه و تحلیل زمینهها: بررسی مشکلات در بسترهای اجتماعی-فرهنگی، مانند هنجارهای جنسیتی یا فشارهای اقتصادی، برای آشکار کردن پویاییهای قدرت. * پررنگ کردن داستانهای جایگزین: گسترش نتایج منحصربهفرد با پرسشهایی مانند «آن اقدام چه مهارتهایی را نشان داد؟» * تکنیکهای خلاقانه: نامههای درمانی برای تقویت روایتهای جدید، آیینهای نمادین برای نشانهگذاری تغییرات، گروههای حمایتی، و استفاده از شاهدان خارجی برای تأیید هویتهای مثبت. مورگان درمان را به عنوان نوعی داستانسرایی مشترک میبیند که در آن زندگیها به صورت متنهای چندداستانی قابل بازنویسی هستند. با الهام از نظریه روایتدرمانی، تجربه انسانی را مجموعهای از طرحها، رویدادها و مضامین میداند که در آن «داستانهای غالب» (اغلب مشکلمحور) میتوانند داستانهای غنیتر را تحتالشعاع قرار دهند. نویسنده از استعارههایی مانند داستانها به عنوان «جادههایی» با مسیرهای منشعب یا مشکلات به عنوان «مهاجمان» استفاده میکند تا مفاهیم را زنده کند. همچنین نویسنده داستانها را ابزاری برای همدلی و توانمندی میبیند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.