یادداشت مریم علویان

با عشق، از طرف مامان
        در این دو سال و چندماه مادر شدنم خیلی خوب فهمیده‌ام که قبل از نیاز پناه به بودن من، من به بودن کنارش احتیاج دارم؛ پس جدا از تجربه‌ی کودکی خودم، تجربه ی مامان‌پنگوئن را هم دارم و البته تجربه‌ای دیگر که شبیه به تجربه‌ی بابای پنگوئن است! و مال وقتی است که بدون مامانم به سفری کوتاه رفتیم و صبح و شب با دلتنگی دخترک که گمان نمی‌کردم آن‌قدر زیاد باشد، دلم خون شد.
حال مامان‌پنگوئن را وقتی خوب فهمیدم که سه شب، شب‌کاری داشتم و دو روز آخر از شدت خستگی و زمان کوتاهی که قبل از شبِ کاری بعدی و انجام هماهنگی‌ها، برای خواب و استراحت بود، به خانه برنگشتم. از شدت دلتنگی، تمام وجودم در حال ازهم‌گسیختن بود، آغوشم تشنه‌ی بویش بود، کار و استراحتم پیچیده در یک دلتنگی بزرگ می‌گذشت و تجربه‌ای بسیار سخت برایم شد.
بچه‌ها بی‌دفاع‌تر از آن هستند که در موقعیت‌هایی فراتر از تحملشان قرار بگیرند.
داستان و تصاویر این کتاب را که بسیار غمگینم کرد و حتی پایان خوشش زهر شب و روزهای انتظار پنگوئن‌کوچولو را نَشُست، با همه‌ی جانم دوست داشتم.
      
743

19

(0/1000)

نظرات

مادری خیلی عجیبه عجیب و دوست داشتنی 
1

1

همین‌طوره 

0