یادداشت فاطیما
1403/8/20
همه چی از یه تلکابین تفریحی شروع شد... اولش که شروع کردم خوندن فکر کردم دارم با یه جنایی دیگه رو به رو میشم... پرونده ، کارآگاه ، حقیقت ، مجازات ؛ ولی چند فصل که گذشت فهمیدم قراره با چه داستان سرسنگینی سر و کله بزنم ! همونطور که میبینین ، نویسنده ژاپنی نیست ، به همین خاطر فکر کردم اول میاد داستان رو شرح میده و بعد کارآگاه رو وارد پرونده میکنه ( مثل آگاتا کریستی ) ، یا از همون اول با ورود کارآگاه به پرونده شروع میکنه ( مثل کانن دویل و آنتونی هوریتس ) ، ولی دیدم نه خیررر ! نیکولاس خان داره ژاپنیالاصل مینویسه ! اونقدر خوب تونسته قلم جنایی نویس های ژاپنی مثل اداگاوا رانپو رو کپی کنه که باید ازش تقدیر کرد ! خب دیگه ستایش نویسنده بسه بریم سراغ داستان : ایده پردازی جدید بود و تا حدودی ( خیلی کم ) به داستان قتل های الفبایی شباهت داشت ، شخصیت های فوق العاده ای داشتیم که هر کدوم وجهه ای از انسان بودن رو بهمون نشون میداد و میتونستیم هر تیکه از خودمون رو تو چندین نفر پیدا کنیم. پلات توییست یا پیچیدگی داستانی یکی از عناصر مهم ژانر میستریه و خیلی خوب رعایت شده بود، طوری که اصلا نمیتونستی آینده رو حدس بزنی ! و در آخر، پایان خوب و منطقی ای داشت که تو ذوق نمیزد و خیلی خیلی دوست داشتنی بود ( اگه گریه ها رو فاکتور بگیریم 🙃 ) خلاصه که ، حتما بخونیدش ، همین :)) پ.ن : کاراکتر موردعلاقتون تو کتاب کی بود ؟
(0/1000)
1403/8/22
0