یادداشت سمی
2 روز پیش
شما بهترین معلمهای زندگی من بودهاید،حتی بهترین معلمهای فلسفهام،حتی اگر من به آن میزان که شما به من آموزش دادهاید خوب رفتار نکردهام.بعدها کمی در هزارتوی تکلف گم شدم،تلاش کردم تا شبیه آدمهای ایرادگیر باشم.آنهایی که غم را به جشن،بدبینی را به خوشبینی و مرگ را به زندگی ترجیح میدهند.وقتی نگاهی غمگین،گستاخانه،پوچ یا ناامید به چیزی دارم،آنها تشویقم میکنند و به من دیپلم روشنبینی میدهند.من که با خیلی از آدمهای برجسته،پولدار،سیاسی،نظریهپرداز و فرزانه رفت و آمد کردهام میفهمم که تو،گوست و بلانکت،درسهایی به من دادهاید که چیزی جای آنها را نمیگیرد:به وجد آمدن از زندگی،تشکر کردن.شاد بودن با تمام توان. اریک امانوئل اشمیت برندهی جایزهی ادبی گنکور در سال ۲۰۱۶،در چهار داستان اعجاب انگیز این کتاب، که به محض انتشار در سراسر اروپا پرفروش شد،با استفاده از تعلیق،خشنترین و مرموزترین احساساتی را به تصویر میکشد که وجودمان را تسخیر کردهاند. با خواندن داستانهای کتاب حاضر این سؤال در ذهن شکل میگیرد که چطور میتوانیم در جستوجوی انسانیت باشیم،در حالی که زندگی ما را به سوی حسد،فساد،بیتفاوتی و جنایت سوق داده است؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.