یادداشت علی محمدی
1400/12/13
داستانی که توش یه مرد چهل ساله با دوست کودکیش، یک ذرهی انرژی، یک سرخپوست که توی راه مشهد دیده، یک زن ساحره که نصف خودش رو به یک جادوگر باستانی زندانی فروخته و وسط بازار چادر زده، یک بچه جن، یک شاعر که فرشتهها بهش بال هدیه دادند و هر وقت شعر میخونه بارون میبره، یک مرد که با ماشینها صحبت میکنه و خودش رو پیامبر ماشینها میدونه، یک مرغ غیر مقلد جاوا و یک سگ سفید به اسم آنشرلی با موهای قرمز! با هم در سفری در آیندهی نامعلوم مقدمات نبرد آرماگدون رو فراهم میکنند، سرشار از خرده روایتهای جالب از رقابت برنی سندرز و دونالد ترامپ تا همسفری با مهیار دمشقی، در جهان داستانی خاص که نظیرش رو ندیدم. حکمت و پند خاصی از داستان دریافت نکردم ولی اوقات خوبی داشتم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.