یادداشت زینب حافظی

مردی که می‌خندد
        این داستان قهرمان کم ندارد....
دلقکی مهربان که می‌کوشد موجب مسرت و شادی مردم شود در حالی که غم درونش هیچ کس جزء خودش  نمی‌تواند بر آن ملهم بگذارد...
دختر یتیم نابینا با احساساتی به پاکی آب....
 معرکه‌گیرِی با کلام فیلسوفان...
 یکی از بهترین جملات این کتاب:
«می دانم که بهشت اغنیا بر دوزخ فقرا بنا شده است.»
چه گفتنی ها در درون این جمله نهفته ست.
      
2

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.