یادداشت gharneshin
4 روز پیش
(( میگوید آن بیرون همهچیز پیوسته در حال از دست رفتن است و حسرت تنها حس حقیقی آنجاست. )) کتابی که گارد من را جلوی ادبیات معاصر پایین آورد! این کتاب، کتابی توصیفی است؛ اما توصیفها آنقدر دقیق و هنرمندانه هستند که خواننده را به دنیای یک فرد نابینا میبرند. شخصیت داستان، دختری که سالهای زیادی از عمرش را نابینا بوده، از دنیای خود، از احساسات و کتابها میگوید. ما با او، جهانش را با گوشهایمان، دستهایمان، و بویاییمان تجربه میکنیم. اما این همهی داستان نیست. ما با دختری بزرگ میشویم که دنیای او به فضای داخل چهار دیوار خانه محدود شده است. مادر او، فردی که از دنیا بیزار است همیشه او را به دور از دنیای بیرون، در خانه نگه میدارد. اما شخصیت داستان به مرور با حقیقت مواجه میشود. بالاخره میفهمد دنیا خانه نیست! چیز جالب این کتاب، اشاره به نویسندگان بزرگ و آثارشان مخصوصا فلوبر و ابنسینا بود. شخصیت داستان فردی که در خانه حبس شده و شبانه روزش را با کتابها گذارنده، جهانبینی خود را با اشاره به آنها بیان میکند. داستان فضایی سورئال دارد با شخصیتپردازی بسیار جالب و تکتک توصیفات نویسنده از احساسات، فضا و افکار شخصیتها آنقدر درست و زیبا نوشته شده که زمین گذاشتن کتاب را سخت میکند. به تعریف من، راهنمای مردن با گیاهان دارویی، بوف کورِ ادبیات معاصر است. داستانی که صفحه به صفحه من را یاد کتاب هدایت میانداخت. نه از نظر معنا و مفهوم، از نظر فرم و فضای داستان. (( حرف زدن دربارهی خواندهها از خواندنشان مهمتر است، تازه آن وقت است که میتوانیم رابطهمان را با کتابها بفهمیم و خودمان را در آنها پیدا کنیم. ))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.