یادداشت زِیْنفا

        عادت ندارم کتاب‌هایی که خیلی  اسمش تکرار میشه بخونم، اما چشمهایش ناخواسته انگار از بین کتاب‌های نخونده شده‌ام انتخاب شد. حتی قرار گرفتن داخل کتابخونه من هم ناخواسته بود. 
این نسخه چشمهایش که چاپ سال ۱۳۵۷ با جلد ساده بنفش و سفید از میون کتاب‌های انبار شده پدربزرگم و خاک گرفته داخل زیرزمین بود، که من نجاتش دادم و آوردم پیش خودم، و حالا شد یکی از کتاب‌های محبوبم.
      
34

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.