یادداشت آناهیتا
دیروز
این کتاب از آندست داستانهایی نیست که بخوانی و بعد بیتفاوت برگردانیاش به قفسهی کتابخانه. مردن، روایتِ مرگ است؛ از زبان کسی که در آستانهی خطِ پایان ایستاده و تو را ساعتها به فکر فرو میبرد. قصهی رابطهای عاشقانه که در مواجهه با مرگ و بیماری، کمکم شکل خودش را از دست میدهد. احساساتی متناقض یکییکی سر برمیآورند، و رابطهای که روزی عشق بود، حالا در تردید و ترس و وابستگی، رنگ میبازد. این پرسش که: “اصلاً عشقی در کار بوده یا نه؟” تا پایان، بیپاسخ میماند. شنیتسلر با نگاهی روانکاوانه، زوال ذهن، ترس از تنهایی حتی پس از مرگ، مرز بین عشق و خودخواهی را بهزیبایی از اعماق ذهن شخصیتها بیرون میکشد، بیآنکه داوری کند یا توضیح اضافی بدهد. خواندن این اثر کمحجم اما پرمغز را صمیمانه به همهی دوستان کتابخوانم توصیه میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.