یادداشت هلیا منفرد
1403/10/28
کتاب زخم داوود، هوای فلسطینی که من میشناسم را نداشت، یعنی هوای مقاومت را. اما وجهی از حقیقت را داشت، بی پرده، که هیچ وقت به ما نگفته بودند. هیچ کس نگفته بود که چطور زندگی میان اینهمه مرگ همیشه از نکبت ۱۹۴۸ در میان مردم بوده و چطور اینهمه زخم سرنوشت ها را برای نسل ها تغییر میدهد. نمیدانم داستان کتاب چقدر واقعی بود، اما برای من مشتی از خروار بود و عینِ عینِ حقیقت. رنج آشکارِ خطوط را میان چشم هایم، قلبم و تمام بدنم تقسیم میکردم که از پا درنیایم. کتاب تجلّی مردمی بود که برای من همیشه صامت بودند یا میگریستند. اینبار اما فریاد میزدند ؛ بی امید آنکه جوابی بشنوند. ما حتّی بارها با اسرائیلی ها حرف زدیم، اما هیچ گاه روایت فلسطینی های وطنمند را نشنیدیم و چقدر مظلومانه است این شنیده نشدن. بعضی تعابیر نویسنده را بسیار دوست داشتم. بی پرده گفتنش را هم. چه رنج و تلخی را و چه شیرینی و زفاف را. اما قدری در صحت ترجمه _که نمی دانم ایراد از کدام بوده ،مترجم یا مولف_ تردید دارم. پرش راوی ، فعل های شکسته و زبان محاوره در تمام متن، چیزی نبود که از یک متن قوام یافته انتظار داشته باشم. اما خواندنش را به همه کسانی که دوست دارند با مردمِ این سرزمین قدری زندگی کنند توصیه میکنم. خصوصا که کتاب تمام اتفاقات مهم را از یوم النکبه در خودش دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.