یادداشت محدثه ز
1404/4/11
گِرِگ و ورت دو برادر هستند که آنسوی دیوار باغ، در وادی ناشناختهها گُم شدهاند و حالا دنبال راه برگشت به خانه میگردند. دو برادر و بئاتریس، پرندهی سخنگویی که همفسر آنهاست، هر بار با اتفاقات جذاب و هیجانانگیزی مواجه میشوند. در این مجموعه اونقدر اتفاقات جالب میافته که هم بچهها رو جذب میکنه و درعینحال موضوع ضمنی آن باعث به فکر فرورفتن بزرگترها میشه. به جرات میتونم بگم یکی از بامزهترین کمیکهاییه که خوندم، یادتون باشه در پس تصاویر کودکانه و خوشآب و رنگ هر شماره مفاهیمی ژرف نهفته! از متن کامیک آنسوی دیوار باغ، شماره پنج: - من همیشه میخوام تا میتونم، از دردسر دوری کنم. من اینطوریام. همیشه میخوام سرم به کار خودم باشه. توی کار بقیه فضولی نکنم. - یعنی میخوای همینطوری به زندگیات ادامه بدی و هیچ تاثیری روی زندگی هیچکس دیگه نذاری؟ درست عین اشباح... اشباحِ فراموش شده و خنثی و ناشناخته. یعنی هرکسی که تورو میشناخته، انگار اصلا نمیشناخته؟ ×کمیکها و انیمیشن مکمل هم هستند، به این ترتیب: قسمت اول سریال: The Old Grist Mill قسمت دوم سریال: Hard Times at the Huskin' Bee شماره پنجم کمیک: چهار سرباز کلهشق قسمت سوم سریال: Schooltown Follies شماره اول کمیک: به بابا نگو قسمت چهارم سریال: Songs of the Dark Lantern شماره دوم کمیک: داستان فرد اسبه قسمت پنجم سریال: Mad Love شماره سوم کمیک: دور درخت گلابی قسمت ششم سریال: Lullaby in Frogland قسمت هفتم سریال: The Ringing of the Bell قسمت هشتم سریال: Babes in the Wood قسمت نهم سریال: Into the Unknown قسمت دهم سریال: The Unknown شماره چهارم کمیک: دختر هیزمشکن ■ کمیک یا کامیک مسئله این است!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.