یادداشت مجید اسطیری

شبکه های خشم و امید: جنبش های اجتماعی در عصر اینترنت
        کتاب به بررسی نقش جنبش های شبکه ای شده به کمک اینترنت در نقاط مختلف جهان میپردازد. از تونس که محل ترکیدن چاشنی تحولات موسوم به بهار عربی بود آغاز میکند و به مصر و ایسلند و اسپانیا میرود و نهایتا در وال استریت سفر را به پایان میرساند:
...
 "هنگامی که نیویورکی ها در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ فضاهای عمومی اطراف وال استریت را اشغال کردند، نام نخستین اردوگاه خود را «میدان تحرير» گذاشتند، همان طور که اشغالگران میدان کاتالونیا در بارسلونا این کار را کرده بودند."

همان طور که از نام این کشورها مشخص است هدف کتاب بررسی واکنش مردم جهان به شکاف درآمدی بین فقیر و غنی است که در همه جای جهان مصداق دارد و ظاهرا کتاب توما پیکتی هم بر آن صحه میگذارد البته من هنوز سرمایه در قرن بیست و یکم را نخوانده ام. اما این کتاب نشان میدهد چطور تحصیلکرده های بی کار با درآمد پایین در برابر سوداگری بانکها شورش میکنند چه در مصر (که بعد از کمپ دیوید کاملا با سیاست درهای باز اداره شده و برای آشنایی با آن میتوانید رمان کوتاه و خواندنی نجیب محفوظ به نام "روز قتل رئیس جمهور" را بخوانید) چه در وال استریت:
"کسانی که در تونس جنبش را آغاز کردند و فعال ترین نقش را در اعتراضات داشتند عمدتا جوانان تحصیل کرده ی بیکار بودند. در واقع در حالی که نرخ بیکاری در تونس 13/3 درصد بود، بین فارغ التحصیلان دانشگاهی به 21/1 درصد می رسید. این ترکیب تحصیلات و فقدان فرصت های شغلی، زمینی بارور برای شورش در تونس و دیگر کشورهای عربی بود."

 "فقر گسترده و تنزل سطح زندگی طبقه متوسطی که به طور فزاینده‌ای تحصیل کرده می شد، بسیاری از جوانان مصر را برانگیخت تا به اسلام گرایی، هم در روایت میانه رو و هم تندرو آن، روی آورند. انتخابات یک ترفند نمایشی برای راضی کردن متحدان غربی جدید حکومت شناخته می شد اما هر وقت که نامزدهای مستقل (اسلام گرا و سکولار) موفقیتی در این انتخابات کسب می کردند یا از مقام خود عزل می شدند و یا صدا و رأیشان به شدت محدود می شد."


و اما این جنبشهای شبکه ای شده لااقل دو ویژگی مهم متشترک دارند. اول این که از اشغال فضای سایبری به اشغال فضای شهری می رسند و دوم این که به دموکراسی بر اساس نمایندگی بدبین هستند و بنابراین میخواهند خودشان مجددا دموکراسی تازه ای اختراع کنند پس باید بسیار با هم بحث و گفتگو کنند:
 "پس از پایان تظاهرات در مادرید، تعدادی از معترضان به میدان پوئرتا دل سول که نمادی ترین میدان شهر بود رفتند و شب را در هوای مطبوع آنجا گذراندند تا به بحث درباره ی معنای دموکراسی واقعی بپردازند. آنجا بود که تصمیم گرفتند تا هنگامی که درباره ی معنای دموکراسی واقعی به اجماعی دست نیافته اند میدان پوئرتا دل سول را ترک نکنند. فرایند دست یابی به اجماع بسیار طولانی شد."

 "جنبش ضدسرمایه داری اسپانیا: جنبش بی رهبر تحت رهبری مجمعها

هیچ تصميم رسمی ای در کار نبود، اما از آغاز همگان موافقت کرده بودند که جنبش هیچ رهبری نخواهد داشت، چه محلی و چه ملی. به همین دلیل حتى - سخنگویان جنبش نیز به رسمیت شناخته نشده بودند. هر کس خود را نمایندگی می کرد و نه هیچ کس دیگر را. این امر رسانه ها را به شدت عصبی می کرد زیرا - چهره های برجسته، در هر کنش جمعی، عناصر ضروری در شیوه ی روایتگری رسانه ها هستند."

 "اشغال وال استریت: این جنبش در اینترنت زاده شد، توسط اینترنت پخش شد و حضورش را در اینترنت حفظ کرد، چنان که بیشتر اشغالها وب سایت ها و گروه های ویژه و دیگر شبکه های اجتماعی خاص خودشان را ایجاد کردند.
اما در عین حال، شکل مادی وجود جنبش همان اشغال فضای عمومی بود. فضایی که در آن معترضان می توانستند گرد هم آیند و اجتماعی فراسوی تفاوتهایشان تشکیل دهند. فضایی برای معاشرت و فضایی برای بحث..."

 "دشواری ارزیابی جنبش اشغال وال استریت به سبب فقدان خواسته های دقیقی بود که بتوان به آنها دست یافت یا درباره ی آنها مذاکره کرد. در هنگام انتشار نخستین فراخوان راهپیمایی، یک خواسته ی مشخص وجود داشت و آن ایجاد یک کمیسیون در ریاست جمهوری برای تصویب استقلال حکومت از وال استریت بود. در واقع، مدیران سابق وال استریت در پست های کلیدی کابینه های همه ی رؤسای جمهور اخیر از جمله اوباما حضور داشته اند."

 "تلاش هایی برای فشار بر بانک های بزرگ با استفاده از قدرت مشتریان صورت گرفت که از آن جمله ابتکار «روز انتقال بانک» بود. این ابتکار در ادامه ی کارزارهایی بود که افراد و نهادها را تشویق می کرد سرمایه ی خود را از بزرگترین بانک های وال استریت بیرون بکشند و به نهادهای مالی محلی و اتحادیه های اعتباری غیر انتفاعی منتقل کنند. از جمله ی این کارزارها «پولت را جابجا کن» و جنبش روز ولنتاین با نام «با بانکت قطع رابطه کن» ۲۰۱۰ بود."


مهم ترین نقد من به این کتاب خوش بینی گاها مبتذل نویسنده به اینترنت است. تا جایی که درباره تاثیر مثبت اینترنت در زندگی بشر این گونه مینویسد:
 "استفاده از اینترنت از طریق افزایش احساس امنیت، آزادی شخصی و تأثیر گذاری، مردم را قدرتمند می کند. اینها همان احساساتی هستند که تأثیری مثبت بر بهزیستی شخصی دارند. این تأثیر به ویژه برای افراد با درآمد پایین تر و شایستگی های کمتر، مردم جهان در حال توسعه و زنان، مثبت است. به نظر می رسد قدرت مندی، خودمختاری و معاشرت پذیری فزونی یافته، ارتباط تنگاتنگی با عملکرد شبکه بندی مداوم در اینترنت دارد."

میدانیم که واقعا این طور نیست و برای این که کمی فیلسوفانه به ماهیت اینترنت بنگرید من کتاب "اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلان داده" را پیشنهاد میکنم تا ببینید اینترنت جدا از این که مفاهیم فکری مهمی مثل "صدق" را در معرض تهدید قرار داده بسیار هم قابل سوءاستفاده توسط قدرتهاست
امتیاز اصلی ام 1/5 است
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.