یادداشت علیرضا شفیعی

از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
        "...روزی اگر سنگ قبری داشته باشم و چیزی بر آن حک کنم، این را خواهم نوشت: هاروکی موراکامی (؟؟۲۰-۱۹۴۹)
نویسنده ( و دونده )
کسی که تا توانست راه نرفت..."

دیگر انتظار روایتی سورئال را نداشتم و برعکس آثار قبلی، خواندنش بیشتر ارزید. شاید برای این که توقعم در آخر، روایت معمول زندگی یک نویسنده بود که اتفاقا دونده هم هست. 
چند نکته جالب، توجه مرا جلب کرد:

۱. به بحث رابطه توان بدنی و توان نوشتار اشاره شده بود...اینکه با زوال تدریجی قوای بدن، توازن تخیل و جسم بر هم می‌ریزد و نویسنده می ‌ماند و یک مشت دستورالعمل و تکنیک. نهایتا هم ممکن است منجر به خودکشی نویسنده شود. این را از کس دیگری نشنیده و نخوانده بودم. 

۲. نکته دیگر، عدم توجه موراکامی در ماراتن، به نتیجه مسابقه است. در واقع نتیجه، رتبه یا رکورد جدید نیست...نتیجه همان تجربه چالش جدید و شرکت در رقابت طاقت فرسای ماراتن، فوق ماراتن و مسابقات سه گانه است. 

۳. موراکامی تصمیمات بزرگ را خیلی معمولی گرفته... روزی که تصمیم به نوشتن رمان گرفت یا روزی که تصمیم گرفت در رشته دو شرکت کند، انگار که یکی از خرده کارهای روزمره اش را توصیف می‌کند و تمام! نه خبری از اراده وعزم قوی است، نه خبری از تشویق همسر و اطرافیانش. جالب است که این مدل تصمیمات معمولا بهتر جواب می‌دهد. 

۴. وقتی درباره مسابقات فوق ماراتن صحبت کرد- مسابقاتی با میزان مسافت بیشتر از استاندارد ماراتن- از ورود به یک محدوده جدید صحبت کرد. این که شما در آن نقطه و تا مرز ماراتن معمولی، دیگر کشش ندارید اما به محض ورود فشار بیشتر و افزایش مسافت، گویی به چیز جدیدی رسیدید...دنیای قدیم پوست می‌اندازد و دنیای جدیدی ظاهر می‌شود.
      
132

39

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.