یادداشت کتابفام
20 ساعت پیش
۳۲۶ صفحه در ۹ ساعت و ۴۰ دقیقه. «کامچاتکا» در آرژانتنین و در زمان "جنگ کثیف" در حدّ فاصل سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳، زمانی که حکومتی نظامی-دیکتاتوری بر آرژانتین سایه انداخته است روایت میشود؛ دورهای از بیثباتی سیاسی و خشونت سازمانیافتهی دولتی که در آن هزاران غیرنظامی «ناپدید» شدند. روایت از جایی آغاز میشود که راوی ــ پسرکی دهساله ــ ناگهان از زندگی راحت خود در بوئنوسآیرس جدا میشود و همراه والدیناش که فعال سیاسی هستند و برادر کوچکترش به زندگیای پنهانی در روستا کشانده میشود. «فیگراس» از فصلهای کوتاه برای روایت داستان «هری» استفاده میکند، و این ساختار بهخوبی عمل میکند. ما با مجموعهای از خاطرات روبهرو میشویم که به ترتیب زمانی تنظیم نشدهاند، اما به ما کمک میکنند تصویری کامل از قهرمان داستان و شرایطی که در آن زندگی میکند، بسازیم. «کامچاتکا» بازآفرینی واقعگرایانهای است از تجربهی یک کودک در دل آشوبهای سیاسی. خطرات بالقوه بیشتر در قالب اشارههای مبهم در گفتگوهای شنیدهشده و نشانههای غیرمستقیم دیگر حضور مییابند. در مجموع، راوی بیشتر وقت خود را صرف توصیف ماجراجوییهای (اغلب طنزآمیز) با برادر کوچکترش (جغله)، تلاشهایش برای تقلید از فرارهای جسورانهی هری هودینی، و علاقهاش به سوپرمن میکند. حاصل کار، تصویری از کودکی شاد است که گهگاه با سایههایی تیره لکهدار میشود مثل مرگ ناگهانی و بیتوضیح دوست جوان خانواده یا ضرورت استفاده از نامهای جعلی. صدای راوی، در بیشتر جاها، با معصومیت و خوشبینی کودکانه همراه است، مگر در لحظاتی که شخصیت بزرگسالاش بر تجربههای کودکیاش سایه میافکند و به سخنرانیهای طولانی دربارهی موضوعات دانشگاهی مانند نجوم یا فلسفه میپردازد. هرچند رمان بدون این حاشیهرویها میتوانست یکدستتر باشد، با این حال همچنان بهخوبی بهعنوان ادای دینی به تابآوری کودکان و استحکام خانواده حتی در دشوارترین شرایط، موفق است. «کامچاتکا» چشماندازی رنگارنگ و فراموشنشدنیست از تلاش یک پسر و یک ملت برای معنا بخشیدن به سقوط در تاریکی و آشوب. «کامچاتکا» داستانیست درخشان که سرشار از محبت واقعی به شخصیتهایش است و از آن دسته رمانهای نادریست که حرفی معنادار دربارهی «رشد و بزرگشدن» برای گفتن دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.