یادداشت dina/=

dina/=

dina/=

1403/12/17

        وقتی که دوستم ایده ی باشگاه کتابخوانی سطر های سفید را بیان کرد بسیار دودل بودم.عاشق کتاب بودم ولی هیچ وقت از خودم انتظار خواندن کتاب را نداشتم.احساس میکردم مثل یک کودک کوتاه قدی می مانم که دستش به اسباب بازی مورد علاقه اش نمیرسد.با خودم کلی کلنجار رفتم.در آخر قورباغه‌ ام را قورت دادم و برای عضو شدن دل به دریا زدم.کتاب نرگس را برای سطر های سفید خواندم.
کتاب درباره ی خواهر برادری به نام نرگس و اسماعیل است.نرگس که دختری درس خوان و مسئولیت پذیر است به تازگی بخاطر با حجاب بودن از مدرسه اخراج شده و بخاطر همین موضوع ناراحت و ناامید است.اسماعیل که تاب دیدن صورت ناراحت و شکسته ی خواهرش را ندارد دنبال یک راهی میگردد که خواهرش را از این وضع در بیاورد و خواهرش بتواند مثل همیشه به مدرسه برود.در مسیر پیدا کردن راه حل اتفاقات و چالش های زیادی برای او و خانواده اش می‌افتد...
رابطه ی خواهر برادری نرگس اسماعیل را دوست داشتم و احساس همذات پنداری با آن ها میکردم.صفحه ای از کتاب بخاطر دعوا هایشان از خنده میترکیدم و صفحه ای بخاطر خباثت اسماعیل حرص می خوردم و به یاد خباثت های برادر عزیزم می افتادم!در حین خواندن کتاب برایم سوال پیش آمد که چرا نرگس منتظر این است که دایی صمدی اسماعیلی چیزی با عصای موسی به دادش برسند؟نویسنده این موضوع را اینگونه تفسیر می‌کرد که چون نرگس دختر است به تنهایی نمی تواند خودش را از مخمصه نجات دهد!این موضوع من را کفری می کرد!
در کل کتاب زیبا جالبی بود ارزش خواندن هم داشت.ولی نقاط ضعف پر رنگی هم درش دیده می‌شد.کتاب را به دوستانی که دوست دارن درباره ی زمان انقلاب رمان بخوانند پیشنهاد می دهم.

      
111

9

(0/1000)

نظرات

چطور بود دینا؟ 
2

0

dina/=

dina/=

1403/12/17

قشنگ بود... 

1

دوشنبه دست پر منتظرتم عا؛))
@dinasadatheshmati 

1