یادداشت آرمان نوری

تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند
        نیازمندِ توسعه برای وطن

مرور تاریخ همیشه همراه است با اصلی جدانشدنی مرور اسامی، از شاهان و وزیران گرفته تا مکان‌ها و شهر‌های نابود شده و... .  به همین منوال است که با خواندن تاریخ ایران معاصر به اسم گروهی برمی‌خوریم که نام روشنفکر روی آن‌ها نهاده‌اند. گروهی که در دوران جمود فکری ایرانیان متوجه ترقی غربیان شدند و در صدد جبران عقب ماندگی برآمدند. نام‌ها و تفکراتی در هر دوره متفاوت. زمانی روشنفکران دغدغۀ هویت فراموش شدۀ ملی را داشتند، روزگاری ستیز با تاریخ ملی و در نتیجه جهان وطنی سر لوحۀ تفکرشان قرار گرفت. در رمنس‌ها و حکایات قدیمی هیچ جایی برای شخصیت‌های خاکستری نبود اشخاص یا خیر بودند یا شر اتفاقاتی که در دنیا با وقوع انقلاب روسیه افتاد این تفکر را با رنگ و لعابی جدید وارد دوران تازه‌ای کرد. زیر سایۀ ایدئولوژی برآمده از آن اتفاق، روشنفکران سرزمین ما هم یا اسطوره بودند یا اصلا آدم نبودند حد وسط هم نداشت. هنوز بعد از این همه سال از دوران اوج آن‌ها باز هم در بعضی کافه‌ها و کتاب فروشی‌ها عکس‌های این جماعت شاعر و فیلمساز و داستان نویس و... به در و دیوار آویزان است؛ بدون تحلیل جامعی از کار و زندگی آن‌ها. هنوز خیلی‌ها قبول نکرده‌اند می‌شود با شعر یک شاعر عشق کرد، از فیلم یک فیلم‌ساز لذت برد، در داستان یک داستان‌نویس غرق شد اما همزمان از تفکر آن‌ها متنفر بود. غرض این‌که همان زمان که زیر بلندگوی تبلیغاتی عده‌ای روشنفکراولگو شدند و حاضر شدند تن خودشان را قربانی ایدئولوژی کنند و وطنشان را نفی، عده‌ای با جان و دل در سکوت هر آن‌چه از دانشگاه‌های معتبر دنیا آموخته بودند خرج ایران کردند و قید بهترین زندگی را که می‌توانستند هر جای دنیا داشته باشند زدند. امروز می‌بینیم که افکار و عقاید گروه اول برای مردم کوچه بازار ابتدا خشونت بود و مرگ و ترور و بعد نامشان دست آویزی برای ادا، اطوار روشنفکریِ عده‌ای بدون عمیق شدن در خلق هنری آن‌ها. هنوز نسل‌های گذشته نفس می‌کشند خیلی از آن‌ها هنوز یخچال ارج را یادشان هست، خودکار بیک، پارچۀ نساچی مازندران، محصولات کارخانۀ داروگر، چندین نسل در دانشگاه بوعلی تحصیل کردند که حاصل اعتماد دکتر اکبر اعتماد به این خاک بود. و این بود که این روشنفکران وطن پرست برای ایران و ایرانی به ارمغان آوردند افرادی که با مطالعۀ زندگی آن‌ها جز تلاش بی حد و اندازه و پاکدستی چیزی مشاهده نمی‌شود وقتی که بدانیم فرصت هر سؤاستفاده مالی و زندگی رویایی در هر جای جهان را هم داشتند. همان روزگاری که روشنفکران طرفدار ایدئولوژی نتیجۀ تلاش‌های آن‌ها را توطئه امپریالیسم می‌دانستند در مسکو یعنی مدینۀ فاضلۀ‌شان مردم برای محصولات کفش ملی صف می‌کشیدند وقتی که نایک و آدیداس مد نبود. پیکان ساخت ایران ناسیونال خودروی ملی بود نه ارابۀ مرگ وقتی هیچ کدام از کشورهای منطقه خودروسازی نداشتند. و امروز چه قدر نیاز داریم به مطالعۀ روایت‌های صادقانه، آشنایی با فعالیت‌ها و اشتباهات امثال نیازمندها و تکنوکرات‌هایی که طلایی‌ترین دورۀ اقتصاد ایران معاصر را در دهۀ چهل رقم زدند، رشد اقتصادی دو رقمی همراه با تورم تک رقمی نتیجۀ خون دل خوردن‌هایی بود که دیگر هیچگاه تکرار نشد. و نسل من امروز وارث اخبار بد اقتصادی و تعطیلی کارخانه‌ها و نام‌های بزرگ است که همه نتیجۀ تفکرات همان روشنفکران اسطوره شده است. هر چند توسط کسانی دیگر و با اسمی دیگر، نتیجه همان است که آن‌ها تبلیغ می‌کردند.
پ.ن: دکتر رضا نیازمند در این کتاب خاطرات زندگی کاری خود را شرح می‌دهد از تولد در همدان تا رسیدن به مناصب عالی اقتصادی و چگونگی تاسیس سازمان‌های اقتصادی و همچنین فعالیت‌هایی که به اقتصاد دهۀ چهل مربوط می‌شود می‌پردازد. کتاب در دستۀ کتب تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد. رضا نیازمند در سرتاسر کتاب سعی کرده جانب انصاف را در مورد خود و دیگر شخصیت‌های سیاسی رعایت کند. و جاهایی به خود انتقادی هم می‌پردازد. مطالب تکراری در کتاب جاهایی توی ذوق می‌زند ولی آزار دهنده نیست. کتاب خوش خوان و روان است و برعکس نام آن که کتاب تخصصی را به ذهن متبادر می‌کند اصلا مطلب پیچیده‌ای را ندارد. و عوامی مثل من می‌تواند خیلی سریع آن‌را تمام کند
      

21

(0/1000)

نظرات

اون عبارت که می‌توان هنر شخصی را دوست داشت و در عین حال 180درجه با ایدئولوژی‌اش زاویه داشت، عالی بود...👌👌

1