یادداشت سودآد
1402/12/22

^تقدیم با یک دنیا عشق و ارادت به عقرب های کشتی بمبک^ سلام خدمت خلیل دشنه شاید هم تشنه! آشنا شدن با تو شاید کمی دیر اتفاق افتاد، حالا در آخرین روز های سالی که کم کم دارم پیر میشوم و گرد پیری بر قلب و جسمم نشسته است، فکر نمیکردم آشنا شدن با خلو انقدر برایم جذاب باشد. خلو عزیزم! دنیایی که برایم به تصویر کشیدی پر از غم های عمیقی بود که میشود برای هر کدام ساعتها گریه کرد، اما تو با آن لهجه شیرینت طوری از این غم ها گزک ساختی که من وسط بغض هایی که برای تنهاییت داشتم میزدم زیر خنده. دلم برایت تنگ میشود .برای تو و همه ی اعضای بمبک. دلم جایی شبیه بمبک میخواهد؛همانقدر دنج,همانقدر دور افتاده,همانقدر ناشناخته ونزدیک دریا که صدای موج ها را بشنوم.از بمبک مهم تر، دلم ممدو و شکری ومنو را میخواهد ودوستی هایی این چنینی.دلم لک زده برای آن روز های پر از هیجان و خوشی و بی قیدی نوجوانی. آقای فرهاد حسن زاده کاش در نوجوانی با شما آشنا میشدم.قلمتان تک تک سلول هایم را برد به آن دوران خوش. کلام آخر، همان حرفی است که خلو می خواست به گلدونه بزند:«آقای خلوِ دوست داشتنی و تنها،رئیس باند عقرب، مو....مو...مو...مونِه یک بار سِوار موتورت کن و بِبَرُم به کوچه پس کوچه های نوجِوونی».
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.