یادداشت sara
1404/4/11
یادمه دوستم تو راهنمایی این کتاب رو میخوند و من که بدجوری عاشق ادبیات ژاپن بودم، خیلی دوست داشتم این کتاب رو بخونم ولی نه فرصت شد از دوستم امانت بگیرم و نه پیدا کردم که بخرمش تا اینکه چند هفته پیش سفارش دادم و امروز از صبح، روزم رو با کتی و لین گذروندم. احساس بچهای رو داشتم که بعد از مدرسه میخواد بشینه و کتاب مورد علاقهاش رو بخونه~ انگار رفتم به وقتی که بچه بودم. امروز مثل یک ستاره درخشیدم. این کتاب قلبم رو مچاله کرد و باعث شد بدن درد بگیرم. هر چند سرنوشت تو این کتاب یار ما نبود، همه چیز در غم لذت بخشی پیچیده شده بود این کتاب داستان دو خواهر که یکدیگر رو خیلی دوست دارن اما سرنوشت از جایی اونها رو از هم جدا میکنه. کتی که خواهرش لین رو خیلی دوست داره چطور میتونه با این اتفاق کنار بیاد؟ داستان سادهای بود و قبول دارم که جا داشت عمیق تر بشه. جا داشت پیوند دو خواهر قوی تر به تصویر کشیده بشه و میتونست نثر زیباتر و ظریف تری داشته باشه اما با همهی اینها ( و ترجمهی نه چندان خوب) من دوستش داشتم و ازش لذت بردم. انگار یکی از آرزوهای بچگیم به حقیقت پیوست ♡
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.