یادداشت فری‌هستم‌با‌مقداری‌با [همون‌فریبا]

        کتاب مُردن اثر آرتور شنیتسلر درمورد مردی به نام فلیکسه که دچار یک بیماری‌ای شده و دکترش بهش گفته خیلی وقت نداری و تا یک سال دیگه می‌میری. 

من انتظار خیلی بیشتری از این کتاب داشتم بخاطر تعریف‌هایی که ازش شنیده بودم و وقتی تموم شد اینجوری بودم که خب که چی؟ همین؟ کل کتاب همین بود؟ من تنها نکته‌های مثبتی که توی کتاب دیدم ترجمه‌ی روون و کشش متن بود به این معنی که دوست داشتم سریع‌تر بخونم تا ببینم چه اتفاقی میوفته و ناامیدم کرد. شاید اگه مثل من توقع شاهکار نداشته باشید کتاب براتون قابل قبول باشه. من با هیچ‌کدوم از شخصیت‌های کتاب (شخصیت‌های خیلی کمی داشت) ارتباط نگرفتم و رفتارشون برام قابل درک نبود. به نظرم می‌شد افکار و احساسات فلیکس که می‌دونه قراره به زودی بمیره با جذابیت‌ها و جزئیات بیشتر نوشته می‌شد شاید اون‌جوری می‌تونستم امتیاز بیشتری بدم. نمی‌دونم. من واقعا چیز قابل توجه و تاثیرگذاری توی این کتاب که ازش توقع شاهکار داشتم ندیدم. تنها چیزی که برام عجیب بود این بود که متن کشش داشت و من مشتاق بودم بخونم تا ببینم چیز خارق‌العاده‌ای رخ می‌ده تا نظرم رو درموردش عوض کنه یا نه که متاسفانه نکرد. 
در کل به نظر من اگه مثل من توقع بالایی ازش نداشته باشید می‌تونه توی یه روز مشغولتون کنه چون کتاب کوتاهیه و حدود ۱۵٠ صفحه‌ست که می‌شه توی یه روز تمومش کرد اما من پیشنهادش نمی‌کنم.
      
467

35

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.