یادداشت آناهیتا

        ((تنها درسی که من از اردوگاه یود‌وک یاد گرفتم این بود که ظرفیتِ انسان‌ها برای رذالت و پستی بی‌انتهاست.))
خواندن آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ بلافاصله بعد از آیشمن در اورشلیم برای من تجربه‌ی جالب و عمیقی بود. هر دو کتاب در ظاهر درباره‌ی دو جهان متفاوت‌اند: یکی دادگاه یک جنایتکار نازی در اورشلیم، دیگری روایت یک پسر کره‌ای در اردوگاه‌های کار اجباری. اما وقتی کنار هم قرار می‌گیرند، حقیقت تلخی آشکار می‌شود: «رذالت بشر انتهایی ندارد.»
هانا آرنت از «ابتذال شر» سخن می‌گفت، و این کتاب تصویری عینی از همان ابتذال است. در اردوگاه‌های کره شمالی، نگهبانان و حتی زندانیانِ هم‌قطار تنها به این دلیل که «دستور» بود، بی‌هیچ اندیشه یا پرسشی، دست به خشونت و جنایت می‌زدند. این اطاعت کورکورانه، همان بی‌فکری هولناکی‌ست که شر را از یک هیولای دوردست به رفتاری روزمره و عادی تبدیل می‌کند.
اما آنچه این اثر را از بسیاری خاطرات مشابه متمایز می‌کند، لحن روایت است. کانگ چول‌هوان قصه‌اش را با سادگی و روانی شگفت‌انگیزی می‌نویسد. با اینکه پر از صحنه‌های دردناک گرسنگی، تحقیر، مرگ و … است اما هیچ‌وقت سنگینی نوشته‌اش خواننده را پس نمی‌زند. برعکس، همین صداقت و سادگی باعث می‌شود کتاب پرکشش و حتی دلنشین باشد؛ طوری که لحظه‌ای نمی‌توان از آن جدا شد.
در نهایت، آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ یکی از بهترین روایت‌هایی بود که تا به حال خوانده‌ام؛ نه فقط به خاطر بیان رنج انسانی، بلکه چون پرده از حقیقتی جهانی برمی‌دارد: شر همیشه در جایی کمین کرده، و وقتی انسان اندیشیدن را کنار بگذارد، کوچک‌ترین آدم‌ها می‌توانند بزرگ‌ترین جنایت‌ها را مرتکب شوند.
به تمام دوستانم خواندن این کتاب را توصیه می‌کنم.
      
31

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.