یادداشت °•zari•°

        کم کم داشت ردپای کرونا پاک می‌شد که من وارد دبیرستان شدم و رفیقم "آیلین" رو بعد از سه سال دوری به دلیل اینکه مدرسه راهنمایی جداگانه ای بودیم و حتی شهر جداگانه(و البته اگر هم، هم مدرسه‌ای بودیم به دلیل کرونا کلاسا مجازی بود) روز اول مهر دیدم.دیگه کم تر آدمی بود که ماسک می‌زد اما آیلین چرا. و این ماسک زدنش هم اینجوری نبود که یه لحظه بیاره پایین یا موقع غذا خوردن دربیاره .نه. اگر می‌خواست چیزی هم بخوره از زیر ماسک بود و همه ی معلما باهاش سرجنگ داشتن سر این موضوع.حتی یادمه دبیر ادبیاتمون برگشت بهش گفت عزیز جان اگه می‌خوای بینی‌ت عمل کنی و بخاطر اینکه از ظاهر بینی‌ت راضی نیستی،ماسک می‌زنی،باید بهت به عنوان بزرگ‌تر بگم که یه چندسال صبر کن بعد انجامش بده چون ممکنه الان عجولانه تصمیم بگیری.(لازم به ذکره که بنظرم نه فقط بینی‌ش،واقعا کل چهرش زیباست) و به جز خودش منم که دوستش بودم هم تعجب کردم از این حرف که ممکنه با یه ماسک زدن مداوم،ذهن دور و بریامون تا کجا بره. و آیلین در جواب گفت چون تو دوران کرونا همیشه ماسک زده،الان یه جورایی وسواس براش به وجود اومده و اگه ماسک نزنه احساس می‌کنه که ممکنه مریض بشه.اما من که می‌شناختمش می‌دونستم که این موضوع حقیقت داره اما همه ی ماجرا نیست.می‌دونستم که یکمی اعتماد به نفس پایینی داره(اصلا ادعا ندارم خودم اعتماد به نفسم بالاستا!نه اصلا) از اینکه چهرش در معرض دید باشه. 

گذشت و گذشت که در این باره چندباری باهاش صحبت کردیم و دبیر ریاضیمون "خانم رازقی عزیز" که نه فقط ریاضی بلکه بنظرم زندگی بهمون درس می‌داد هم باهاش صحبت کرد.(تنها کسی از عوامل اون مدرسه لعنتی که اخر امسال همش به این فکر بودم و هستم که چقد دلم براش تنگ می‌شه.برای صحبتاش،کتاب و فیلم معرفی کردناش،راهنمایی کردناش و...)تا رسید به روزی که بلاخره قبول کرد که اوکی، درسته حرفاتون و خودمم هم دیگه برام سخت شده که همیشه یه چیزی رو صورتم باشه و این حرفا اما الان که وسط ساله نمیخوام ماسک نزنم و همه توجه ها یه دفعه رو من فوکوس کنه .بهتره از سال یازدهم این کارمو ترک کنم و سورپرایز بشه یجورایی برای بقیه. 

سال تحصیلی تموم شد و بعد سه ماه دوباره سال تحصیلی جدید شروع شد و دارارارام! آیلین به قولش عمل کرده بود و با خودش کنار اومده بود و ماسک نزده بود.حتی برای منی که بلاخره رفیقش بودم و چهرشو دیده بودم تعجب برانگیز بود.و وقتی معلما چهرشو دیدن اینجوری بودن که تو که چهره زیبایی داری چرا این همه مدت پشت یه نقاب قایم کرده بودی و آیلین حرفی نزد اما از میمیک صورتش همون حسی رو دریافت کردم که چروکس کله غازی دریافت کرد. 

این کتابو برای کودکان(و یا حتی کودکانی که دیگه بزرگ شدن) بگیرید و بخونید تا اون ها هم بفهمن که فقط اون غیرعادی نیست. همه ی ما یه سری خصوصیات،رفتار،ویژگی و حالتی داریم که ممکنه از نظر خودمون غیرعادی بنظر بیاد اما از نظر عام نه:)
      
86

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.