یادداشت سمی

سمی

سمی

دیروز

        هنگامی‌که انسان دربرابر عشقی قرار می‌گیرد که سرتاسر زندگی‌اش را فرا گرفته است،هیچوقت دیر نیست... این چنین عشقی مطلقا اغماض و چشم‌پوشی نمی‌شناسد... وقتی هیچ انتظاری ندارد، همواره امیدوار است و هنگامی‌که دیگر امیدی برایش متصور نیست باز می‌کوشد...اگر من مانند شما عاشق بودم،می‌دانید چه می‌کردم؟...آه نمی‌شود گفت؛چه کاری می‌توانستم بکنم...ولی آن‌قدر می‌دانم که سرنوشت قادر نبود بدون زد و خورد امید را از من سلب کند...مقصود و منظور را شب و روز تعقیب می‌کردم...به تقدیر می‌گفتم از گذرگاهم دور شود.این منم که می‌گذرم.حتی سنگ‌ها را وادار می‌کردم تا به حمایت از من برخیزند.به هر تقدیر می‌بایست معشوق را از عشق خویش آگاه می‌ساختم و عقیده‌ی او را پیاپی تمنا می‌کردم!
#مونا_وانا #موریس_مترلینگ ترجمه #بدری_وزیری #حسینعلی_ملاح
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.