یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
چیزی که ناراحتم میکنه اینه که نیچه اصلاً اشاره نمیکنه به اینکه ایدهی خدای آپولونی و دیونیسوسی رو از هولدرین گرفته. ولی حالا میتونیم از این ماجرا بگذریم. زایش تراژدی اولین اثر نیچه است و زمانی نوشته شده که به شدت تحت تأثیر شوپنهاور بوده و طرفدار پروپاقرص موسیقی واگنر. نیچه براین باوره دلیل شادکامی و سعادت یونانیها این بود که علیرغم تلخیها و رنجهای زندگی نه تنها راهی برای غلبه بر پوچی و بیمعنایی زندگی پیدا کردن، بلکه چنان نیرویی داشتن که حتی بر ایرانیان نیز پیروز شدن و دلیلش رو بستر مناسبی میدونه که اجازهی ظهور و زایش تراژدی رو فراهم کرد و این بستر مناسب نتیجهی به هم پیوستن خدای آپولونی - خدای تفرد و مرزکشی و اخلاقیات - و خدای دیونیسوسی - خدای وحدت و مستی و موسیقی - میدونست. به نظرش در تراژدی نیروهای آپولونی و دیونیسوسی به هم میپیوندند. اما بعد که سقراط میآد و خردگرایی رو ترویج میده درواقع روح تراژدی رو میکشه و واسه همینه که نیچه عاشق سوفوکل و آیسخولوسه، ولی از اوریپید بدش میآد. و جالبه که درست برعکس اوریپید تنها سوفیستیه که افلاطون اونقدرا هم باهاش بد نیست. حالا نیچه معتقده بعد از گذشت قرنها در موسیقی واگنر میتونیم امکان زایش دوبارهی تراژدی رو شاهد باشیم چون اینجاست که دوباره اون نیروی آپولونی و دیونیسوسی به هم پیوستن و قدرت موسیقی واگنر میتونه همون نقش سازندهای رو که تراژدی برای یونانیان داشت، برای آلمانیها هم داشته باشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.