یادداشت فائزه مجردیان
1404/1/10
-وقتی میخواست به دهکده زادگاه خود بازگردد، هیچ قدرت بشری موفق نشد او را متقاعد کند که سه صندوق (حاوی نوشتههایش) را همراه نبرد و هنگامی که بازرسان راهآهن میخواستند سه صندوق را بعنوان کالا بفرستند، او فحش را به جان آنها کشید و موفق شد صندوقها را با خود به واگن مسافربری ببرد. گفت: «روزی که قرار بشود بشری در کوپه درجه یک سفر کند؛ ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است.» قبل از حرکت این آخرین جملهای بود که گفت. بخشی از کتاب #صد_سال_تنهایی📚
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.