یادداشت rachel

rachel

rachel

1404/2/30

خب به نام
        خب به نام خدا.
همونطور که گفتم این کتاب "مورد علاقه ترین کتابم بوده،هست،و خواهد بود"
این کتاب توی ژانر خودش بهترینه،درس های زیادی ازش یاد گرفتم،باهاش زندگی کردم،لحظه هارو،صفحاتو،همه رو حس کردم طوری که انگار واقعا توی داستانم.
انگار نشستم و سم،هیکاری،سونی،کر و حمایتگر و پدر اونا اریک رو تماشا میکردم که چطوری باهم صحبت میکنن و من با هر مکالمشون میخندیدم،غم رو حس میکردم...
این کتاب درسته سد انده ولی من همیشه عاشق سد اندا بودم و این کتاب قطعا جزو شونه
در خلاصه من این کتابو سه بار خوندم و اونو از برم،اولش فکر نمیکردم  اونقدر عاشق ی چی باشی اونم کتاب باشه که  سه بار بخونیش اما مثل اینکه سم درست میگفت همه چیز روح داره،حتی کتاب ها 
درست مثل این کتاب.و  روح این کتاب با من همدم شد 
....
او عاشق مقاومت شد
او عاشق مهربانی شد
او عاشق شور شد
و او عاشق امید شد...
و برای عشقم،برای سم عزیزم...
....
سم قرار بود چیزی احساس نکنه،عاشق نشه اما اون عاشق دوستاش شد.
عاشق خورشید  جاودانش شد.
دلم برای کارکتر های این کتاب تنگ میشه مخصوصا اریک و نئو...
امیدوارم شما هم این کتاب رو دوست داشته باشید 
و اینم بگم کر و نئو به شدت مورد علاقم بودن بسیار مظلوم😭🙏
کر نمونه ی واقعی ی عاشق بود نمیدونم چطوری از شدت گوگولی بودنش توصیفش کنم فقط درسته نتونست اون روز نئو رو نجات بده ولی تا اون روزی که عمر داشت حواسش بهش بود:)
      
57

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.