یادداشت ریحانه سادات صدر
3 روز پیش
اسم و توضیحات کتاب -مرا که دوستدار قصه ها و روایت های وطنی هستم-، وسوسه میکرد! بنابراین، نسخه صوتی «ایرانی تر» را با تردید از فیدیو تهیه کردم. امتیازش این بود که خود نویسنده، کتابش را میخواند و شنیدن بغض و شادی نهفته در صدایش، هیجانزدهام میکرد! اگر کتاب را بخواهم در حد جملاتی جمله فشرده کنم میگویم: این کتاب زندگینامه خانم “نهال تجدد” نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. از آشنایی با همسر فرانسویاش «ژان کلود کریر” رماننویس، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس، از سفرهایشان گرداگرد زمین و تا تولد دخترشان “کیارا” و… در واقع در این کتاب، نویسنده توضیح میدهد که چگونه با همسر خارجیاش و در آن دیارِ غریبه، “ایرانی تر” شده است! در این کتاب، شما شاهد مقایسه هستید. مقایسه زورِ دل و عقل، مقایسه خونگرمی ایرانیان و غیر ایرانیان -که در این کتاب، با عنوان “انیران” از آن یاد شده_، مقایسه رفتار کادر درمان اینجا و آنجا و خیلی چیزهای دیگر. که در اکثر موارد بطور منصفانهای «ایران» پیروز است. این میهندوستی زنی که سالیان دراز مقیم فرانسه بوده، برایم دوستداشتنی است. اینکه تماما ذوب نشده در فرهنگ غریبه. همچنان امام رضا را دوست دارد، اشعار مولانا را ترجمه و تفسیر میکند، به دیدار شهدای بهشت زهرا میآید و خلاصه همچنان بند اتصالش به وطن را حفظ کردهاست. در این کتاب از همهچیز میشنوید! [یا میخوانید!] از شجرهنامه نویسنده، از صحنه اجرای نمایشهای ژان کلود، از شمس و مولانا، از تئاتر مهاباراتا، از معابد بودا در هند، از پشت صحنه فیلمهای عباس کیارستمی، از صحنه تعزیههای ماه محرم، از کلاس های ادبیات استاد شفیعی کدکنی، از موبدان زرتشتی و کتاب اوستا، تا آن هدیه شهید ساکن بهشت زهرا و خیلی چیزهای دیگر! نسخه صوتی نسبتا طولانی بود و در حین انجام دادن ژوژمانام -یک روزه- گوش دادم. غرق خاطرههایش شدم. اما گاهی توضیحات مفصل بود، اسامی بسیار زیادی وارد مغزت میشد و سردرگم میشدی. اما قلم شیرین و شاعرانه خانم تجدد تو را وادار به ادامه دادن میکرد. در مجموع راضیام از شنیدنش و دوستش داشتم. اما راستش، شاید فقط یکبار برای شنیدنش کافی بود! _____ بخشی از به دلنشین های کتاب را مینویسم: خانم تجدد از همسرشان تقل میکنند: «ژان کلود کریر میگفت: اگر هنرمندی بخواهد جهانی شود و به همه جا برود، باید “ریشه دار” باشد و از مرز و بوم مشخصی بیاید. اگر او توانسته به همه جا برود و به هر منزلی محرم شود، بدان خاطر است که از جای بخصوصی میاید و ریشه در زادگاهش دارد.» _____ و در خاطرهای، پس از تعریف کردن حوادث روز بارانی که مردم همچنان -برای خرید بلیط تئاتر (به گمانم)- ایستاده بودند، میگوید: «ملتی که برای “فرهنگ” زیر باران میایستد، زنده است.» _____ و متن انتهای کتاب، که بسیار باشکوه بود: «فردا چه میتواند باشد جز سودا؟ به فرانسه و نیز انگلیسی، زمان حال «present» نامیده میشود، که معنای دیگرش “هدیه” است. زمان حال در مقام هدیه؛ پیراهن یوسف برای یعقوب، قرآن برای شب قدر، حضرت محمد (ص) برای تنهاییِ غار حرا، ضمانت امام رضا (ع) برای آهو، ظهور شمس در قونیه، تیر آرش برای مرز ایران زمین، جام ِجهانبین در دست ‘پیرِ مغان’: [سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد] عصای حضرت موسی برای بنی اسرائیل، صور اسرافیل برای مردگان، شبدیز برای خسروِ سوارکار، لیلی برای دیوانگیِ مجنون. این شن های رنگی، -دیروز در شیشه- و -فردا شناور-، چیزی جز -زمان حال ما- نیستند؛ هدیه ما. روز و شب آراسته و پرداخته، اما به یکنفس، به یکدم، پریشان و پراکنده.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.